الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ (نساء/۳۷) {ناصحان نابخرد} شیخ عدنان که گویا دیگر میخواست بر سر سید ابوالحسن فریاد بکشد با تندی گفت: «جناب سید با روحیه ای که من از بعضی آقایان موجود در نجف سراغ دارم، اگر جلوی این جماعت گرفته نشود ممکن است دست به قتل مروجان این تفکرات بزنند. سید سمیر و شیخ زیر چشمی به هم نگاهی کردند و سپس منتظر کلام سید ابوالحسن شدند. سید که به نظر میرسید از تندی این کلام آزرده شده، نفس عمیقی کشید و گفت: «من برای حل این مشکل از ابتدا معتقد بوده ام حوزه نجف باید منحصر در فقه جعفری باشد و مسئولیت علوم عقلی به عهده حوزه مشهد و اصفهان. شیخ عدنان که گویا از شنیدن این حرف تاحدی به مقصودش نزدیک شده بود با صدایی که به آرامی می گرایید گفت: این علوم ذاتاً مشکل دارند؛ اما باز برای اینکه نجف از آنها در امان باشد خود قدم شایسته ای است. سید ابوالحسن اندکی تأمل کرد و گفت اما در این اندیشه بوده ام که این کار را باید از کجا آغاز کرد. سید سمیر گفت: «امر مشکلی به نظر نمی آید جناب سید. شما برای آغاز باید پرچم داران این جریان را سر جایشان بنشانید.سید ابوالحسن گفت در نجف استادان متعددی در حال تدریس این امورند از شیخ محمد حسین کمپانی گرفته تا سید حسین بادکوبه ای و... شیخ عدنان وسط کلام سید ابوالحسن پرید و گفت: «جناب سید، باید ریشه قاضی را در نجف بسوزانید. - قاضی؟! کدام قاضی؟! - سید علی قاضی او صوفی مسلک و مولوی پرست و بی سواد و اهل سحر و جادوست. سید ابوالحسن ابروهایش را در هم کرد و با تلخی گفت: «این چه حرفی است که شما می زنید؟! من با سید علی قاضی در مدرسه قوام مباحثه فقهی داشته ام و او را از زمان دور می شناسم؛ اولا در حدیث و فقه و اصول و تفسیر اگر بی نظیر نباشد، کم نظیر است و قطعاً مجتهد مسلم و جامع علوم عقلی و نقلی است؛ ثانیاً در ریاضت نفس و صفای باطن و توجه به حق تعالی و التزام به عبادات و رعایت واجبات و مستحبات و ترک محارم و مکروهات و مباحات هماوردی ندارد؛ در ضمن در گوشه ای مشغول تربیت شاگردانی اندک است. شیخ عدنان با مشت گره کرده گفت: «اما جناب سید کسی که در حال حاضر شور این قضیه را درآورده و در صحن حرم مینشیند و حکمت و عرفان را علناً تدریس می کند، شاگرد او سید حسن مسقطی اصفهانی است. مدتی قبل طلبه ای را که تازه به نجف آمده بود، در حرم دیدم که در به در به دنبال درس او بود و میگفت شنیده مسقطی درس تفسیر دارد. سید ابوالحسن اندکی در فکر فرو رفت و مجلس به سکوت کشیده شد. پس از دقایقی طولانی سرش را بالا گرفت و گفت: لزوم اینکه حوزه نجف باید منحصر در فقه جعفری باشد، بر من پوشیده نیست و در قبال این امر کوتاه نخواهم آمد. البته درباره سید حسن مسقطی از گوشه و کنار به من خبر رسیده که او علناً این امور را در صحن حرم ترویج می کند؛ لذا ان شاء الله تدبیری خواهم اندیشید و این جریان را در حوزه به سامانی که مدنظرم است خواهم رساند. از شما آقایان هم تشکر میکنم که این نکات را فرمودید شيخ عدنان نگاهی به همراهانش کرد و در حالی که گویا میخواست نتیجه قطعی و تند و تیزتری را به سید ابوالحسن تحمیل کند با چاپلوسی گفت: «جناب سید ما ممنونیم از عنایت و درایت شما خداوند سایه شما را بر سر حوزه های علمیه مستدام بدارد؛ اما فقط این نکته را مجدداً تأکید کنم که اگر از بیت مرجعیت اقدامی درخور و شایسته علیه این جماعت صورت نگیرد احتمال خون ریزی در نجف وجود دارد. بهتر است تدبیر جناب عالی درخور چنین حساسیتی باشد نظر ما این است که این جریان صوفی مسلکانه باید از ریشه خشکانده شود؛ اما اگر نظر جناب عالی برخورد با شاگردان مکتب امثال قاضی است، الأمر إلیکم اما امیدوارم بعضی از دل سوزان خود دست به کار نشوند و نجف را به آشوب و خون ریزی نکشانند. سید ابوالحسن با سردی نگاهی به شیخ عدنان کرد و گفت: «غلط کرده اند اگر از پیش خود کاری انجام دهندا شیخ عدنان دندان هایش را به هم فشاری داد و رو کرد به شیخ و سید سمیر و با تندی گفت: «آقایان، برویم سید ابوالحسن که غرق بود در فکر و اندوه و از چهره اش نیز پیدا بود گفت: «درامان خدا باشید. هر سه نفر از جایشان برخاستند و از خانه بیرون آمدند و سید ابوالحسن اصفهانی را در مصلحتی که به آن معتقد بود و آن را لازمه حوزه علمیه می دانست راحت گذاشتند... ادامه دارد... 🔖قسمت:چهل و هفتم 👈قسمت:چهل و هشتم 📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب روی لینک👈 قسمت_اول بزنید. 🍃 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran