لَهُمْ دَارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُون (انعام: ۱۲۷) {درویش} در حجره اش که سرما و سوز هوا نفوذ کرده بود نشست و سرش را پایین انداخت و از اینکه من در حضورش نشسته ام، خم به ابرو نمی آورد. لحظاتی گذشت که صدای در شنیده شد. قاضی با صدایی ضعیف گفت: «بفرمایید. لای در با خش خشی باز شد و شیخ محمد تقی آملی که مردی فقیه و دانشمند، و استعداد سیر الی الله در چهره اش نمایان و آثار مکاشافات و احوالات خاص در آن پیدا بود. وارد حجره شد. او با اینکه خود مدرس درجه یک فقه و اصول در نجف اشرف بود، به درس فقه سید علی قاضی می آمد و این حاکی از جایگاه بلند او در مقامات علمی بود. سید علی به احترامش ایستاد سلامی کرد به او خوشامد گفت، سرش را پایین انداخت و در حالی که گویا صفحات وجود شیخ محمد تقی را مطالعه می کرد، در خویش فرو رفت. شیخ محمد تقی هم لب فروبسته و دوزانو نشسته بود. پس از لحظاتی قاضی گفت: الحمد لله به انجام دستورات ملتزم هستید اما اصل و اصول این راه «مراقبه» است؛ مراقبه در مراتبی که خدمتتان عرض کرده ام. اگر مراقبه آن طور که مدنظر هست صورت نگیرد، فکر در نفس و توجه به معرفت النفس جز سیر خیالی چیزی به شما نخواهد داد. شیخ محمد تقی سرش را تکان میداد و با احترامی خاص گفت: «بله آقا پس امر می فرمایید که همان روال قبل را تکرار کنم با سجده یونسیه و شدت دادن به مراقبه و تمرکز بیش از پیش روی توجه به نفس و احوالات آن؟ - بله ان شاء الله، و اگر استعداد لازم پیدا شد اذکار و اربعین هایی را در ذکر به صورت مجزا عرض خواهم کرد. شیخ محمدتقی با ادب و طمأنینه گفت: «آقا درباره دستور قرائت قرآن روزانه که فرمودید ممکن است سؤالی از خدمتتان بپرسم؟ قاضی در حالی که غرق در اندیشه بود گفت: «بفرمایید.» شیخ محمدتقی کمی جابه جا شد و گفت: «آقا ما شنیده ایم و در کتب بزرگان اهل معرفت خوانده ایم که عده ای وقتی قرآن قرائت میکنند، آفاق در مقابل آنان شکافته و غیب اسرار برایشان کشف میشود؛ اما ما که قرآن میخوانیم چنین اثری را از قرائت قرآن کریم نمی یابیم. قاضی کلام شیخ محمدتقی را که شنید چند لحظه ای با مکثی طولانی به چهره او خیره شد و سپس گفت: «بله» شیخ محمد تقی بله آنها قرآن کریم را با شرایط ویژه قرائت میکنند رو به قبله می ایستند سرشان پوشیده نیست کلام الله را با هر دو دستشان بلند میکنند و با تمام وجودشان به آنچه تلاوت میکنند توجه دارند و می فهمند در برابر چه کسی ایستاده اند اما شما قرآن را قرائت می کنید، در حالی که تا چانه تان زیر کرسی رفته و قرآن را روی زمین گذاشته اید و به صفحات آن می نگرید. شیخ محمد تقی که گونه هایش کمی سرخ شده بود سرش را به علامت تأیید تکان داد و گفت: «درست است آقا من قرآن بسیار میخوانم اما به همین نحوه که فرمودید.» قاضی که پیدا بود غمی جانش را لگدمال کرده است لبخند کم رمقی زد و سرش را پایین انداخت پس از لحظاتی شیخ محمد تقی گفت: «آقا، زیاد مزاحمتان شدم؛ اما فقط میخواستم یک درخواست داشته باشم و نمیدانم که رخصت می فرمایید یا خیر استاد گفت: بپرسید آقا شیخ محمدتقی؛ تا آمدن آقا سید محمد حسین دقایقی وقت باقی است.» ادامه دارد... 🔖قسمت: پنجاه و ششم 👈قسمت: پنجاه و هفتم 📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب روی لینک👈 قسمت_اول بزنید. 🍃 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran