#قصه_های_پیامبران
🍃حضرت صالح علیه السلام
#قسمت_اول
مردم شهرثمود، خدای بزرگ و مهربان را نمی پرستیدند، برای همین خدا حضرت صالح را که مرد خوب و خداپرستی بود انتخاب کرده بود، تا آنها را راهنمایی کند. حضرت صالح سالهای سال از مردم میخواست که بت پرست نباشند، اما تعداد کمی به حرفهای او گوش میکردند.
یک روز وقتی مردم داشتند بتهایی را که از سنگ درست کرده بودند را عبادت میکردند.
حضرت صالح آمد و گفت:
-مردم، به حرفهای من گوش کنین.
همه ساکت شدند و به حضرت صالح نگاه کردند.
حضرت صالح گفت:
-مردم باز هم اومدم تا حرفهام رو دوباره بگم، پدر بزرگهاتون یادشونه که مردم شهر عاد که پیامبرشون حضرت هود بود به چه عذاب بدی مردن.
اگر شما هم خدا را نپرستین و هنوز به کارهای بد خودتون ادامه بدین، عذاب بدی میبینین و مثل پدرهاتون میشین.
مردم هم دست روی شکمهای بزرگ خودشان گذاشتند و خندیدند.
مردی که از هم پولدارتر بود گفت:
-صالح تو همیشه مییای و همین حرفها را میگی. میخواهم بدونم که خسته نشدی از بس حرف زدی.
حضرت صالح گفت:
-من هیچ وقت خسته نمی شم.
آن مرد گفت:
-دیگه دست بردار صالح. ما از دستت خسته شدیم و دلمون نمی خواد این جا باشی.
حضرت صالح که خیلی صبور بود گفت:
-من تا هر وقت خدا ازم بخواد به این کار ادامه میدم و خسته هم نمی شم.
مرد دیگری گفت:
- اما ما دیگه خسته شدیم.
حضرت صالح گفت: ...
#این_داستان_ادامه_دارد...
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4