عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ -یعنی دلش نمیخواد تراسشون با من یکی باشه! -دلش نمیخواست می‌اومد پایین روی کاناپه میخوابید! شانه ای بالا میدهم: -میخواست اتاقشونو با کوهیار عوض کنه اما شهاب مخالفت کرد گفت کوهیار نمیشه بیاد اینجا! -یعنی هاله روی تو حساس شده؟ مردد به مادر نگاه میکنم و آب دهانم را قورت میدهم: -نمیدونم... شاید! -اگه حساسه اصلا چرا اومد؟ جالبه واقعا! -بیخیال مامان، اتاقمو با کوهیار عوض میکنم! -تو چرا عوض کنی؟ -میگی چکار کنم مامان؟ حوصله جر و بحث و اوقات تلخی ندارم! مادر پوفی میکشد و ظرف هارا روی سینک میگذارد تا بشوید، بلند میشوم و کنارش می ایستم: -کاری هست انجام بدم؟ -چند تا سوسیس بردار برای صبحونه سوسیس تخم مرغ آماده کن، منم ظرفایی که اینجاس رو میشورم تا بتونیم ازشون استفاده کنیم.