🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت523 📝
༊────────୨୧────────༊
-یعنی دلش نمیخواد تراسشون با من یکی باشه!
-دلش نمیخواست میاومد پایین روی کاناپه میخوابید!
شانه ای بالا میدهم:
-میخواست اتاقشونو با کوهیار عوض کنه اما شهاب مخالفت کرد گفت کوهیار نمیشه بیاد اینجا!
-یعنی هاله روی تو حساس شده؟
مردد به مادر نگاه میکنم و آب دهانم را قورت میدهم:
-نمیدونم... شاید!
-اگه حساسه اصلا چرا اومد؟ جالبه واقعا!
-بیخیال مامان، اتاقمو با کوهیار عوض میکنم!
-تو چرا عوض کنی؟
-میگی چکار کنم مامان؟ حوصله جر و بحث و اوقات تلخی ندارم!
مادر پوفی میکشد و ظرف هارا روی سینک میگذارد تا بشوید، بلند میشوم و کنارش می ایستم:
-کاری هست انجام بدم؟
-چند تا سوسیس بردار برای صبحونه سوسیس تخم مرغ آماده کن، منم ظرفایی که اینجاس رو میشورم تا بتونیم ازشون استفاده کنیم.
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع