# بسم الله الرحمن الرحیم دیدم به دوچشمم،سردلداربُریدند گویاکه سرِماهِ شبِ تاربریدند درکرببلا هاتفی ازغیب چُنین گفت آن دیده وآن دست علمداربریدند خورشیدجهان برهنه کرده سرخودرا خورشیدبگوآن سرِسرداربریدند یک عدّه به کوفه همگی نیزه به دست اند رأس پسر حیدرکرار بریدند مجنون زچه اینگونه توگریان غم هستی چون دستِ علمداروفاداربریدند ______________________ دهه دوم محرم