به نام خدا
#رمان_پرواز_تا_امنیت
#پارت_دویست_و_چهل
#رئوف
محکم خوابوند تو صورتم...
• تو میدووونستی ماموووورر امنیتییهههههه!؟؟؟
♡ منم تازه فهمیدم.. خوب چی کار باید میکردم....
چیه؟؟؟ چرا همه تون منو نگاه میکنید..... گمشید سر کارتون......
همه رفتن....
فقط من موندم .. شهرام .. الهام و امیر..
• چه کسی اوردش.. اینجا؟؟
با تو ام... شهرزاااد
♡ سر من داد نزن... همین.. امیررر خان خودتون..
• وقتی وارد شد.. گشتید... لباس هاش؟؟
|| بله آقا... من به خانم هم گفتم...
فقط یه موبایل ساده...
یه چفیه..
یه اسلحه..
یه دستبند...
و
یه انگشتر...
چیز دیگه ای نداشتم...
• امییییررررر... گوش کن.. خوب...
بدنش رو هم .. گشتی؟؟
یا ... وسایلش بیرون اوردی.. فقط!؟؟
|| تمام لباساشم گشتم آقا...
یه چیز خیلی ریز از توی یه جعبه در آورد...
به اندازه یه نخود...
• این.. یه ردیاب .. مخصوصه!!!!
اگه کسی .. این ردیاب داشته باشه...
یه سرش به یه اپراتور وصله!!!
و اون اپراتور نشون میده.. که کجاست...
به طرف من اومد..
• اگه این .. امنیتی... یدونه از اینا داشته باشه...
میدونی چی میشه...
شهرزاد؟؟؟
میدونییی چی میشهههههههههههههههه؟؟؟؟
♡ محاله... ن.. اصلا نداره... اگه.. اگه داشت .. پیداش کرده بودیم..
• این به اندازه یه عدسه... کوچیک تر از ایناشم هستتتتتتت....... روی عینک... دکمه لباس... زیپ ...
و توی همه اینا ممکنه باش...
هم....
فقط دعا کنین...
همچین چیزی نباشه...
که اگه باشه...
تمام شما رو همینجا با همین کلت میفرستم..
دنیای دیگه!!!!
فهمیدییینننن......
حال پسره چطوره؟؟؟
♤ خون زیاد ازش رفته.. ممکنه زنده نمونه....
• شهرزاد... نمیدونم چرا راکس... همچین اشتباهی کرده....
که تورو ساپورت کرده!!!!!!
گند زدی به همه چی.....
دکتر بیارید....
پانسمانش کنه...
اون ..
دختره هم کنارش باشه....
فهمیدیییی
♡ کاش برای همیشه میرفتی همونجایی که ۱۸ سالللل بودی......
پ.ن 🙂داوود؟؟ هان!؟
✨✨✨بدونین از پارت بعد✨✨✨
نگاهی بهش انداختم......
پس کی تموم میشههههههههههه......
باز کن چشماتو......
داووددددددددد..........
ت..ن..هات... گذاشتم...
ب..ب..خش!