📗 برشی از کتاب جمع ها و حاصل جمع ها ما درست مساوی با چیزی هستیم که خوشحالمان میکند و رنجمان می دهد. این شناسنامه مان است خودمان را بشناسیم خیال نکنیم این نگاه سواد می خواهد. ابوذرهای عالم سواد نداشتند. ابوذر حتی اسم خودش را هم بلد نبود بنویسد. ابوذرها این مدارک تحصیلی را هم نداشتند ؛ اما با فکرشان کارکرده بودند. برخی مهندس ها فقط مسائل تئوری و فرمولها را خوب بلدند؛ ولی برخی عملی کار کرده اند و گروه دوم است که به جایی می رسند این است که ابوذرها که جریان فکری پیدا کردند و به شناختی رسیدند فهمیده اند که این انسان از در و دیوار عالم بزرگ تر است. آدم زود می فهمد اندازه اش چقدر است و چه کسی است ! اگر این فرش را به ما بدهند و خوشحال شویم ما به اندازه آن فرش هستیم اگر صندلی اول را به ما دادند و خوشحال شدیم ما به اندازه یک صندلی هستیم ما همان چیزی هستیم که بر ما اثر می گذارد به سادگی می توانیم بفهمیم یک دانه کاغذیم، یک دانه عکسیم، یک دانه بارک الله هستیم! الان خیلی مدعی هستیم و خودمان را از ملائکه، از کروبیان، جلوتر می دانیم ولی یک لحظه می بینیم عجب ته صف هستیم ! سنگی، توپی بیشتر نیستیم گل بزنیم خوشحال می شویم؛ گل بخوریم گریه می کنیم. این همه وجود ماست یک تکه آهنیم؛ چراکه در ماشینمان سوراخ میشود. می خواهیم خودمان را بکشیم! بعد از این شناخت آنچه مطرح می شود این است که حالا چه می توانیم بشویم؟ ما می توانیم نور چشم رسول بشویم وجودی شویم که ولی خدا به خاطر ما از سرور و بهجت سرشار شود میتوانیم بشویم افتخار خدا! وقتی عبدی از عباد خدا در این هستی به سمت خدا حرکت می کند خدا به ملائکه اش افتخار میکند و به ایشان می گوید: این کسی است که به خاطر من از خواب لذت و راحتش گذشت. می توانیم نور فرشته های آسمان بشویم؛ در روایت است همان طور که ستاره ها راه بندگان را در زمین به آنها نشان می دهند که چگونه راه را بیابند و به مقصد برسند، عباد صالح او، کسانی که حامل قرآن اند و این امانت را به دوش کشیده اند و به مقصد می رسانند، اینها مثل ستاره ها راه آسمانها را به ملائکه نشان می دهند و چراغ آنان می شوند. 📚استاد علی صفایی حائری 🌱 @Javaaneh_ir