😜 _«من از روز اولی که تو دانشگاه ، شدم . تو چی؟ حسی نداشتی کلک ؟ دلت قیلی ویلی نمیشد عزیزم؟😜» سرشو پایین گرفت: -«خب کاراتو دیدم، ازت و گفتم خدا واسه مامانش نگهش داره.» گفت: -«همین بلا؟ نگفتی کاش ماله من می‌شد؟» بعدم چشمک زد. از ته دل خندید: _«نه😝» با نگاهش کرد و... .....🙊😜❤️❌ https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c رمان .