مدافعان حرم 🇮🇷
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_دست_بالا* #نویسنده_بیژن_کیا* #قسمت_چه
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * . حالا بگذارید خاطره ی دیگری برایتان تعریف کنم شهید دست بالا هر شب تا دیروقت قرآن تلاوت میکرد. نماز میخواند و البته چند دقیقه ای هم گوشه ای مینشست و به فکر فرو میرفت. یک شب :پرسیدم چکار میکنی؟ به من نگاه کرد لبخند زد و :گفت: «میم میم میم هاج و واج نگاهش میکردم خندید و گفت :صبح مشارطه میکنم و با خودم عهد میکنم که گناه نکنم در طول روز مراقبه میکنم تا عهدم رو نشکنم و شب که میشه محاسبه میکنم تا ببینم چقدر تونستم به عهدی که بستم پایبند بمونم. در جبهه که بودیم در مجالس دعا خودش نوحه میخواند به ائمه ی اطهار ارادت قلبی داشت و به حضرت اباعبدالله عشق میورزید در مجالس زیارت عاشورا و دعای کمیل تا آنجا که میتوانست شرکت میکرد؛ اما شاید بارزترین ویژگی ایشان انس و علاقه ی شدید به قرآن بود بارها وقتی نیمه های شب از پست نگهبانی بر میگشتم .نجوایش را از درون چادر میشنیدم تا نزدیک ،اذان نماز میخواند و قرآن تلاوت میکرد. ورزشکار بود هر کسی که او را میدید از هیبت عضلات و صلابت اندامش متوجه میشد. کشتی میگرفت و فوتبال بازی میکرد. در مسابقه های نیروهای نظامی شرکت میکرد و در مسابقات تیراندازی قبل از شلیک ذکر «ما» رمیت اذا رمیت» از زبانش نمی افتاد. حالا بعد از این همه سال وقتی به غلامعلی فکر میکنم میبینم در همه کار و در همه وقت به خداوند متعال توکل داشت. در زمان مجروحیتش اجازه نمیداد کسی کمکش کند. شبها قبل از ،خواب آیه ی آخر سوره کهف را میخواند و هر ساعتی که میخواست از خواب بیدار میشد . شهید اسلامی نسب میگفت :در مانورها هر وقت دست بالا آرپی جی زن بود تا ساعتها گردانهای مهاجم به کندی میتوانستند حرکت کنند. رمز او توکل به خدا و انس با کلام الله بود @Modafeaneharaam