🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀
#ساعت۱۶بهوقتحلب
🌹روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید
#حسین_همدانی
قسمت 5⃣1⃣
از سنگر خارج شدم زیر نور مهتاب، فاصله کوتاه بین آنجا تا سنگر را عصازنان طی کردم. کنار سنگر که رسیدم، دیدم اسماعیل شکری موحد دو زانویش را محکم بغل گرفته و یک گوشه مچاله شده است. همان طور که چمباتمه نشسته بود سرش را بلند کرد و زل زد توی چشم های من. صورتش
خیس اشک بود و از شدت بغضِ در گلومانده چانه اش بیاختیار میلرزید. نمیدانم در آن لحظات خدا چه صبری به من داد. حتی نم اشکی هم به چشمانم نیامد. از بچه هایی که دور من حلقه زده بودند پرسیدم:
« کجا شهید شد؟ »
مرا دویست متر به سمت جنوب سنگر بردند و زمین را نشانم دادند.
زیر نور رنگ پریدهی مهتاب قیفِ انفجار به جامانده و زمین سوخته و زیروزبر شدهٔ اطرافش را دیدم. کاملاً مشخص بود موشک کاتیوشا با ضربه ای مهیب آنجا فرود آمده است. چند قدم آن طرف تر در گودالی کوچک خون زیادی جمع شده بود. به زحمت خم شدم کف دست راستم را جلو بردم و زدم به خون سرخ محمود شهبازی و دست خون آلودم را با همه عشقی که به برادر سفر کرده ام داشتم بر سر و صورتم کشیدم. به آسمان نگاه کردم قرص ماه بالای سرم ایستاده بود.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@Modafeaneharaam