مدافعان حرم 🇮🇷
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 #ساعت۱۶به‌وقت‌حلب 🌹روایت‌هایی از اسناد جنگ‌های نامتقارن سردار
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹روایت‌هایی از اسناد جنگ‌های نامتقارن سردار شهید قسمت 9⃣1⃣ ✨ روحیۀ عجیب! راوی: حسین همدانی شهریورماه ۱۳۶۱ بین شهدای عملیات شهیدان باهنر و رجایی، در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۳۶۱ برادری داشتیم به نام سید جواد موسوی. خیلی باصفا بود. وقتی شهید شد جسدش آن جلو مانده بود. سعی کردم جسدش را به عقب بیاورم. همراه یکی از دوستان به نام آقای اصلیان رفتیم جلو. دشمن روی منطقه اشراف دید و تیر داشت. گلوله‌ی خمپاره کنارمان منفجر شد و بر اثر اصابت ترکش آن یکی از انگشتان آقای اصلیان قطع شد. دیدیم جلوتر نمی شود رفت. برگشتیم عقب. در همدان قرار شد به دیدن خانواده های شهدای عملیات ۱۱ شهریور برویم. محل سکونت خانواده شهید سید جواد موسوی شهرستان مریانج بود. پدر شهید موسوی قصاب محل و در محله شان معروف بود. بعضی‌ها به ما می گفتند که خدا نکند کسی با آقای موسوی درگیر شود؛ چون برای او کشتن آدمیزاد با کشتن گوسفند هیچ فرقی ندارد. حرف‌های عجیب و غریب درباره او بسیار شنیدیم. می گفتند که کافی است بروی جلوی خانه آنها، رفتن همان و نفله شدن همان. آقای موسوی کارد قصابی اش را می‌آورد و شکم تو را سفره می‌کند. مریانجی ها هم از قدیم معروف اند به قمه زنی. خیلی خوف کرده بودم. منتها دیدم نمی‌شود به خانه سایر شهدا بروم و به خانه این شهید نروم. از آن طرف محمود شهبازی وقتی فهمید می‌خواهم به خانه آقای موسوی بروم حدود هفت هشت نفر از بچه‌های سپاه همدان مانند شهیدان عزیزمان شکری موحد و حبیب مظاهری، را مأمور کرد در سفر به مریانج مرا همراهی کنند. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @Modafeaneharaam