🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀
#ساعت۱۶بهوقتحلب
🌹روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید
#حسین_همدانی
قسمت 3⃣2⃣
✨ شب عاشورایی
راوی: سالار آبنوش
اسفندماه ۱۳۶۳
قبل از غروب آفتاب دستور داد همهی رزمندگان لشکر ۳۲ انصار الحسین در نقطهای جمع شوند. همه در آن منطقه جمع شدیم. چندهزار نفر بودیم. لشکر انصار، برای کمک به یگانهایی که کارشان در عملیات بدر کنار رودخانه دجله گره خورده بود، از غرب به جنوب آمده بود.
آقای همدانی یک اسلحه کلاش به دست گرفت و رفت بالای تویوتا و با بلندگوی دستی شروع کرد به خواندن " سوره والعادیات ".
بعد گفت:
« امشب شب عاشور است. حرفهای امروز من با همه حرفهایی که تا به حال زده ام فرق میکند. همه چیز سر جای خودش... جنگ و دفاع همچنان ادامه دارد. اسلام و مبارزه وجود دارد. هیچ کس هم ناامید نمیشود ولی من امشب کسی را می طلبم که نخواهد فردا را ببیند. قطعاً دیگر برای آنها فردایی نیست. تعدادی که امشب هستند و می مانند قطعاً فردا نیستند. کسانی که به این یقین رسیده اند آماده رفتن باشند. برادران شما آنجا در محاصرهاند. عراقیها با تانکهای خود در حال عبور از روی اجساد آنها هستند و هلهله و شادی میکنند. ما باید به کمک بچه های محاصره شده برویم. »
دقیقاً داستان شب عاشورای امام حسین تکرار میشد. حاج حسین ادامه داد:
« هر کس خواست بیاید در تاریکی شب بیاید. کسی هم حق ندارد دیگری را برای نیامدن شماتت کند. هر کسی به هر دلیلی آمادگی ندارد مدیون است بیاید. کسی باید بیاید که سبک بال باشد چون حتماً شهید میشود و... »
قرار بود در ادامه عملیات بدر تعدادی از نیروهای لشکر ما یک سری عملیات استشهادی انجام دهند. وقتی نماز مغرب و عشا را خواندیم صحنه های عجیبی رقم خورد. در آن تاریکی هر کس از گوشهای راه افتاده بود و خودش را به آن نقطه معین رسانده بود. جمعیت زیادی آمده بودند؛ ولی جمع جمعی خاص بود. همه سبک بودیم. همه به دنبال حاج حسین حرکت کردیم. اصلاً پشت سرمان را نگاه نمیکردیم. شب زیبایی بود...
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@Modafeaneharaam