▪️و إنی لمشتاق الی أرض غزة ... ـ بخش دوم از دو قسمت ... غزه اکنون با این پیشینه بار دیگر از آن روی که تبدیل به گرانیگاه معارضه حماسی و از سوی دیگر غم‌بار تمدنی غرب و شرق شده، نظرها را به خود جلب کرده است. رویدادهای دو هفته اخیر غزه به ویژه حادثه بسیار تلخ وتکان‌دهنده بیمارستان المعمدانی صحنه نمایش تکراری سرشت اخلاق‌ستیز ستم‌محور تمدن قسی القلب غرب است که ددمنشان نژادپرست بدسرشت ناپاک صیهونیسم بیش از هفت دهه است آن را نمایندگی می‌کنند.  سرزمین‌های اشغالی آخرین قطعه از سرزمین‌های اسلامی است که عده‌ای خونریز وحشی نادان پست به نمایندگی از نظام استعماری آن را در دست دارند و حماسه خون و شهادت جبهه مقاومت در غزه در شمار آخرین و کارسازترین سیلی‌هایی است که بر چهره کریه چندش‌آور استعمار و نظام سلطه فرود می‌آید. همان گونه که استعمار با وجود همه فجایع و نسل‌کشی‌های آشکار و نهان و غارت‌گری‌های بی‌پایان سرانجام با پاهای شکسته از سرزمین‌های اسلامی بیرون رانده شد، سرنوشت محتوم این نژادپرستان دون‌مایه تفاله نیز همین است.  مبارزه با غده چرکین سرطانی اسرائیل هیچگاه یک مسأله عربی و یک مسأله محدود منطقه‌ای نبوده و از همان آغاز یک مسأله و چالش تمدنی به شمار می‌رفته است، ولی اکنون بیش از هر زمان دیگر مبارزات ملت مظلوم دربند فلسطین در یک سطح تمدنی ظاهر شده است و همان طور که شکست مفتضحانه اسرائیل در جنگ سی و سه روزه یک پیروزی تمدنی نه فقط برای جنبش حزب الله بلکه برای همه جهان اسلام بود، مقاومت کم‌نظیر غرورآفرین و پربهای مردم غزه نیز یک پیروزی بزرگ دیگر را رقم زده است. حماسه حماس و قوام مقاومت دیگر تنها یک حرکت و پیروزی نظامی گروهی اندک در گوشه‌ای از جهان نیست، یک حرکت عمومی همه‌جانبه است که با وجود همه رخوت و خیانت حکمرانان کشورهای اسلامی وجدان بشر دهه سوم قرن بیستم میلادی را هدف گرفته و همگان را جز آنان که خود را به خواب زده‌اند، بیدار کرده است و چه بسا بتوان گفت مردم جهان را به درک ضرورت هویت‌یابی‌های جدید و بازنگری در فراگیری آموزه دولت ـ ملت نزدیک کرده است.  اکنون و در این شرایط، باید سرود: "و انا لنحن مشتاقون الی أرض غزة" را همخوانی کنیم. اکنون این وظیفه بر دوش همه کسانی که به وجدان انسانی خود پای‌بندند، همه کسانی که درکی از نبردهای تمدنی دارند، همه کسانی که از پیشینه ننگین و جوهره ناکارآمد تمدن غرب آگاهی دارند، همه کسانی که مراحل بیداری و خیز تمدنی امت اسلامی را درک می‌کنند، همه کسانی که به پاکی مهر می‌ورزند و از ناپاکی دوری می‌جویند سنگینی می‌کند که به روشنگری بپردازند. اکنون شرایطی نیست که به بهانه سودجویی عده‌ای افراطی که افق نگاهشان دست یافتن به صندلی‌های قدرت کوچک و بزرگ در این نظام است سکوت کرد، اکنون نباید آن‌ها که همه چیز از مقدسات دینی گرفته تا خون شهیدان تا آرمان‌های فلسطین برای آن‌ها چیزی جز ابزار انتقام‌جویی و سکوی پرش به سکوی دنیایی بالاتری نیست، نخبگان دردمند و رهبران میانی اندیشمند جامعه را به دام سکوت بکشانند. اکنون باید به ندای فطرت انسانی لبیک گفت، آیه‌های جهاد خواند، سخنان حماسی مولی الموحدین را زیر لب زمزمه کرد و با روشن‌بینی و نیت راست ( فَانْفُذُوا عَلَى بَصَائِرِكُمْ وَ لْتَصْدُقْ نِيَّاتُكُمْ فِي جِهَادِ عَدُوِّكُمْ، خطبه ۱۹۷)، استوارتر از کوه ایستاد و دندان‌ها را به هم فشرد و سرها را به خدا سپرد و گام‌های خود را در زمین فرو برد و به دورترین نقطه دشمن نگریست و بر همه قدرت پوشالی او چشم بست و از یاد نبرد که یاری و پیروزی از آن خداست (تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ، عَضَّ عَلَى نَاجِذِكَ، أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَكَ، تِدْ فِي الْأَرْضِ قَدَمَكَ، ارْمِ بِبَصَرِكَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَكَ، وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ (خطبه ۱۱).  ۲۶ مهر ۱۴۰۲       @MohsenAlviri