🤔«نسبت گناه و اختلال روانی چیست؟ آیا هر گناهی اختلال است؟ یا برعکس هر اختلالی گناه است؟ و ... .» این‌ها سوالاتی بود که اخیراً در همایشی در مشهد؛ از من سوال شد. من در آنجا به برخی از وجوه ارتباطی این دو اشاره کردم. اما شاید برایتان جالب باشد که این سوال؛ یک چالش جدید نبوده بلکه از چند دهه پیش تاکنون مورد توجه برخی روان‌شناسان بوده است. یکی از این روان‌شناسان، هوربرت مورِر است. او یک نظریه‌پرداز و روان‌شناس آمریکایی و استاد دانشگاه ایلینوی است. ⚡️⚡️ 🔹طبق رنکینگ روان‌شناسان برتر دنیا؛ هوربرت مورِر یکی از 100 روان‌شناس برتر؛ و از پُراستنادترین روان‌شناسان قرن بیستم شناخته می‌شود. دانشجویان روان‌شناسی احتمالا نام مورر را در نظریه‌های آسیب شناسی روانی، ذیل علت شناسی فوبیا و نیز وسواس تحت عنوان "نظریه دو عاملی مورر یا ماورر" شنیده باشند. 🔸مورر بعد از یک دوره بی علاقگی؛ نسبت به دین علاقه‌مند شد و برخلاف پیروان مکتب فروید که معتقد بودند بسیاری از افراد، تحت سلطه یک وجدان سرزنشگر قرار گرفته‌اند، که منجر به احساس گناه مرضی و ضررزننده و آسیب‌زا می‌شود؛ مدعی شد اتفاقاً عکس این امر صادق است! 🔹مورر برای اولین بار در سال 1947 در یک سخنرانی در نشست علمی بسیار مهم تحت عنوان «انجمن آمریکایی برای پیشرفت علم» که در شیکاگوی آمریکا برگزار شد مدعی شد مردم از اضطراب و روان‌رنجوری در رنج‌اند زیرا احساس گناه را به‌دلیل اشتباهات واقعی سرکوب می‌کنند. به عبارت دیگر اضطراب، ناشی از احساس گناه سرکوب شده‌ای است که از اشتباهات واقعی ناشی می‌شود . او مدعی شد تقریباً تمام مشکلات روانی از گناه واقعی و نه خیالی ناشی می‌شود و زندگی اخلاقی و پذیرش اشتباه می‌تواند از بیماری‌های روانی جلوگیری کند. مورر معتقد بود کلید سلامت روان ساده است: یک زندگی سنتیِ با اخلاق و مسئولیت‌پذیر داشته باشید! وی مدعی شد که دین راهنمای بسیار مفیدی برای سلامت روان است و افراد برای داشتن سلامت روانی نیاز نیست مفاهیم سنتی گناه و مسئولیت را کنار بگذارند. 🔸سخنرانی او توجه خبرنگاران را به خود جلب کرد و منجر به پوشش برجسته خبری در مجله تایم، واشنگتن پست و دیگر نشریات شد. به‌طوری که مجله نیویورک پست در صفحه اول خود، مورر را به‌عنوان یک بدعت‌گذار توصیف کرد که "بشریت را پیش می‌برد" و ادعا کرد که "ممکن است کل نظریه روان‌کاوی را برهم زده باشد!" او بعدها کتابی تحت عنوان « The crisis in psychiatry and religion: بحران در روان‌پزشکی و دین» نوشت که محور آن تقریباً رد ایده فرویدی در تبیین نقش دین در شکل‌گیری نِوروز(روان‌رنجوری) بود. ⚡️⚡️ 🔺هرچه که باشد به اعتقاد بنده؛ نوع ارتباط گناه و اختلال روانی به‌خصوص از منظر دین اسلام؛ همچنان نیاز به پژوهش و تدقیق دارد. شاید برخی گناهان را مقدمه یک اختلال بدانیم؛ برخی از گناهان را نتیجه یک اختلال؛ و برخی دیگر را عین یک اختلال! و هر کدام از این‌ها نیازمند مداخله خاص خود خواهد بود. 🌿🌿🌺🌺🍃🌸🌸🌿🌿 eitaa.com/Mohyiee