بسم الله الرحمن الرحیم گم‌گشته قصه‌ی عمرت رو به‌سر است ای دل بی‌پروا به­‌خودآ هرنفسی گامی دگر است تا برسی به‌خدا، به­‌خودآ ای دل اگر در هر قدمی در بند وجود و عدمی گم­‌گشته­‌ی هر پیچ‌وخمی تا نشدی پیدا به­‌خودآ آن­چه‌که در این دایره است راه گشودن هر گره است هر چشم تو یک­‌پنجره است پس جای تماشا به­‌خودآ   ای زده با دارایی خویش برکوبه­‌ی‌رسوایی خویش راز تو و تنهایی خویش در خلوت تن­‌ها به‌خودآ   با فکر تموزی که گذشت یا سردی­‌وسوزی که گذشت در حسرت روزی که گذشت حدّاقل فردا به‌خودآ   ای دل حسرت برده به‌سر می­‌رسد آن‌صبحی که‌بشر منتظرش هر شام­‌وسحر مانده دراین شب­ها به­‌خودا   هرکه به‌فکر شکست«من»است جلوه­‌ی بارز بت­‌شکن است به­‌خدا در «به­‌خودآمدن» است راه رسیدن ما به‌‌خدا... @Mojtaba_khorsandi