✨ خورشیدنیایش ✨
(قسمت هفدهم)
#داستان
📎 لینک قسمت شانزدهم:
🌸
https://eitaa.com/Negahynov/6972
برای چندمین بار به ساعتم نگاه کردم و رفتم تا روی یکی از صندلیها بنشینم.
وقتی نشستم، گوشی تلفنم را از توی کیف درآوردم... وای! مامان ۹ بار زنگ زده بود! 😱
دو تماس هم از ژاسمین داشتم.
ژاسمین همکلاسی دوره لیسانسم بود و حالا دو سه سالی هست که در پاریس زندگی میکند.
یک دختر ارمنی دوستداشتنی که گاهی هم با شیطنتهایش حرص آدم را درمیآورد❗️
امشب که برسم پاریس، قرار است به خانه آنها بروم و یکی دو هفته مهمانشان باشم تا محل مناسبی را برای اسکان پیدا کنم.
اسم ژاسمین را توی تلفنم لمس کردم؛ ولی قبل از برقراری تماس، قطع کردم.
بهتر است صبر کنم تا وضعیت پرواز مشخص شود و خودم از بلاتکلیفی دربیایم. بعد، هم به ژاسمین خبر میدهم و هم به مامان. ✅
🌸
@Negahynov
به صندلی تکیه دادم و چشمهایم را بستم. ولی ترسیدم که خوابم ببرد و از پرواز جا بمانم!
چشمهایم را بازکردم و خودم را با تلفن همراهم مشغول کردم. 📱
سَری به صفحه اینستاگرام ژاسمین زدم.
هر از گاهی عکسهای خاطرهانگیزش را آنجا میگذارد.
عکسها را یکی یکی نگاه کردم تا رسیدم به عکسی که به چشمم خیلی آشنا بود. 👀
این را قبل از رفتن از ایران، خودش نشانم داده بود.
کجا بود؟... اصفهان که نبود؛ تهران هم که... آهان، یکی از پارکهای مشهد است!
🌸
@Negahynov
یکدفعه آه از نهادم بلند شد!
اصلاً مشهد رفتنِ ژاسمین را به یاد نداشتم. اصلاً از بین چند نفر از دوستانم که در فرانسه بودند، او را انتخاب کرده بودم که وقتی پیشش هستم، من را به یاد دین نیندازد! ✋
او البته همچنان مسیحی است. اما هیچ وقت عادت نداشت که از دینش بگوید یا در مورد دین من کنجکاوی کند.
ولی یادم نبود که امام رضا در هیچ قاعدهای جا نمیشود!
نظر ژاسمین هم مثل آن روزهای خودم، این بود که امام رضا فقط مال مسلمانها نیست. 😇
این را با همان لهجه بانمکش که مخلوطی از ارمنی و اصفهانی بود، چند بار از او شنیده بودم.
ادامه دارد...
#زرتشت #اوستا
#علم #قرآن
#امام_رضا (ع)
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸
http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282