✨ خورشیدنیایش ✨
(قسمت سی و چهارم)
#داستان
📎 لینک قسمت سی و سوم:
🌸 https://eitaa.com/Negahynov/7261
خانم اولی که زیر چادرش روسری سرمهای رنگ با نقشهای ریز برجسته پوشیده، گفت: «بله حتماً. هم کتاب بهتون معرفی میکنیم؛ هم کارشناسهایی که باهاشون در تماس باشید. ✅
فقط لطفاً قبلش شما توضیح بدید که اون بنده خدا چرا از دین قبلیش خارج شد و مشکلش دقیقاً چی بود؟»
گفتم: «خلاصهش اینه که دین قبلی با عقل و علمش سازگار نبود؛ نیازهاش رو جواب نمیداد... در واقع چیز زیادی از حقیقت دینش باقی نمونده و تقریباً هرچی هست، حرفهای موبَـ...»
سرفهای کردم و ادامه دادم: «هر چی هست، حرفای روحانیهای دینشون بوده که در طول تاریخ گفتند؛ و مطالب درست و غلطشون با هم قاطیه!» 😕
🌸 @Negahynov
آن یکی خانم که کمی جوانتر از اولی است و حدوداً ۳۵ ساله به نظر میرسد، با لبخند، ظرف شکلات روی میز را به من تعارف کرد. 🍬
خانم روسری سرمهای، گفت: «خب متوجه شدم. حالا ایشون میخواد اسلام رو محک بزنه؛ ببینه آیا همون اشکالات رو داره یا نه. درسته؟»
گفتم: «تقریباً بله. البته غیر از سازگار بودن یا نبودن با علم، میخوام... یعنی میخواد خود اسلام رو هم دقیقتر بشناسه.» 🔍
خانم روسری سرمهای پرسید: «راستی تحصیلات این دوستمون چقدره؟
حوصله مطالعه کردن داره یا ترجیح میده فایل صوتی و کلیپ بهش معرفی کنیم؟»
گفتم: «داره کارشناسی ارشد اخترفیزیک میخونه. 🤓
حوصله کتاب خواندن هم تا دلتون بخواد داره.» 👌
🌸 @Negahynov
گفت: «خیلی عالیه. پس ما دو سه تا کتاب به ایشون معرفی میکنیم که از اینها شروع کنن.» 📚
بعد، مشورت کوتاهی با همکارش کرد و بلند شد و رفت به طرف قفسه کتابها.
خانم جوانتر رو به من کرد و گفت: «کتابها و مقالات مختلفی وجود دارن که میشه به تدریج به ایشون معرفی کرد تا اطلاعاتشون کاملتر بشه. البته کامل و جامع و بینقص نیستن. ولی مطالب ارزشمند زیادی دارن و حتماً براشون مفید خواهد بود. 👌
برای شروع، به نظرمون رسید که کتاب «چرا دین؟ چرا اسلام؟ چرا تشیع؟» (۷۵) رو تقدیمتون کنیم. 📗
کتاب مختصر و مفیدیه و قلمش هم روان هست...»
🌸 @Negahynov
در همین لحظه خانم روسری سرمهای هم دوباره به جمع ما ملحق شد.
کتابی را در دست من گذاشت و گفت: «این هم هدیه ما به شما. 🎁
امیدوارم ازش راضی باشید و جواب بعضی از سؤالهاتون رو از اینجا به دست بیارید.»
همان کتاب «چرا دین؟ چرا اسلام؟ چرا تشیع؟» بود.
با خوشحالی کتاب را گرفتم و گفتم: «خیلی ممنون... بله امیدوارم اون کسی که کتاب رو براش میخوام، جواب سؤالاشو بگیره!» ☺️
خانم روسری سرمهای روی صندلیاش نشست و با لبخند گفت: «بله، انشاءالله». 😉
🌸 @Negahynov
📚 پ ن:
۷۵- چرا دین؟ چرا اسلام؟ چرا تشیع؟، حمیدرضا شاکرین، قم: دفتر نشر معارف، چاپ دوم، ۱۳۸۷
ادامه دارد...
#زرتشت #اوستا
#علم #قرآن
#امام_رضا (ع)
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
✨ خورشیدنیایش ✨
(قسمت سی و پنجم)
#داستان
📎 لینک قسمت سی و چهارم:
🌸 https://eitaa.com/Negahynov/7298
خانم جوانتر یک نسخه از همین کتاب را از روی میز برداشت و ورق زد... بعد از چند لحظه گفت: «مطلبی که حتماً برای دوستمون جالب خواهد بود، اینه که اولین امتیاز اسلام که در این کتاب معرفی شده، خِردپذیری و خردپروریه.
اول، یکی دو تا آیه از قرآن آورده که نشون میدن انتخاب دین باید با تفکر و تعقل انجام بشه...» 👌
روی عجب مطلبی دست گذاشت! 😍
با اشتیاق شروع کردم به ورق زدن کتاب.
متوجه شد و گفت: «صفحه ۱۰۶... خدا میگه: به اون بندههای من که سخنان مختلف رو گوش میکنند و بهترینشون رو انتخاب میکنند، بشارت بده. (۷۶) 💐
خوش به حال این دوستمون که دقیقاً داره همین کار رو میکنه و مخاطبِ بشارت خداوند قرار گرفته.» 😇
🌸 @Negahynov
توی دلم به پهنای صورت، لبخند زدم!! 😊
ولی سعی کردم در چهرهام چیز زیادی معلوم نشود تا بیشتر از این خودم را لو ندهم!
خانم جوان ادامه داد: «چند خط بعدش، این نقل قول از پروفسور لگنهاوزن رو هم ببینید:
چیزی که در اسلام بیش از همه برای من جاذبه داشت، این بود که چهقدر این دین از پرسشهای انسان استقبال میکند و همواره دعوت به تحقیقات بیشتر درباره دین میکند. (۷۷) 👏👏
چند خط پایینتر هم میگه:
مخصوصاً این خصلت در میان شیعیان بیشتر است. (۷۸)
امتیاز بعدی اسلام که در این کتاب بیان شده، بحث اسلام و علم (۷۹) هست که حتماً براتون... یعنی براشون 😉 جذاب خواهد بود. حالا خودتون سر فرصت بخونیدش.»
🌸 @Negahynov
بعد، نگاهی به من کرد؛ شاید برای این که ببینید حوصله ادامه گفتگو را دارم یا نه. 👀
از اشتیاق من به ادامه صحبت که مطمئن شد، ادامه داد: «یه مطلب مهم که شما بهش اشاره کردید، این بود که گفتید: از دین قبلی اون بنده خدا تقریباً چیزی باقی نمونده و هرچی هست، حرفهای روحانیون دینیشون هست.
این اشکال در ادیان آسمانی دیگه مثل یهود و مسیحیت هم هست. ولی اسلام در این زمینه هم نقطه قوت مهمی داره و اون هم وجود یک کتاب آسمانی هست که کلام خود خدا باشه... بدون هیچ تحریفی. 👌
صفحه ۱۱۰ تا ۱۱۳ کتاب در همین مورد صحبت کرده. با مطالعه این صفحات میبینید که دانشمندان مختلفی هم دقیقاً همین دغدغه شما رو داشتند و در حالی که این ایراد رو به سایر ادیان وارد میکنند، از اسلام به خاطر داشتن یک متن مشخص به عنوان کلام الهی تمجید میکنند. 👏👏
خب دیگه بیشتر از این سرتون رو درد نیارم. خودتون سر فرصت میخونیدش.
فهرست کتاب رو که ببینید، برای مطالعهش مشتاقتر میشید.» 👌
🌸 @Negahynov
📚 پ ن:
۷۶- «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر: ۱۷ و ۱۸)
۷۷- چرا دین؟ چرا اسلام؟ چرا تشیع؟، حمیدرضا شاکرین، قم: دفتر نشر معارف، چاپ دوم، ۱۳۸۷، ص۱۰۶
۷۸- همان، ص ۱۰۷
۷۹- همان، ص ۱۰۸
ادامه دارد...
#زرتشت #اوستا
#علم #قرآن
#امام_رضا (ع)
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
✨ خورشیدنیایش ✨
(قسمت سی و ششم)
#داستان
📎 لینک قسمت سی و پنجم:
🌸 https://eitaa.com/Negahynov/7306
خانم روسری سرمهای گفت: «برای آشنایی بیشتر با اسلام، خوبه که دوستمون با زندگی و اخلاق و رفتار پیشوایان دین اسلام هم آشنا بشن. اول از همه، زندگی خود پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)؛ بعدش هم امامان و حضرت زهرا (علیهم السلام). 💐
اخلاق و رفتار اینها و نگاهشون به خدا و جهان و انسان، اینقدر زیبا بوده که خیلیها با دیدن این اخلاق و رفتار، شیفتهی اسلام میشدند.
ما هم امروز میتونیم با خوندنِ ماجراهایی که از اون زمان نقل شده، این زیبایی و شیرینی رو تا حدی درک کنیم. 😌
شهید مطهری توی کتاب «سیری در سیره نبوی»، گوشههایی از زندگی حضرت محمد (صلوات الله علیه و آله) رو آوردند. این کتاب رو هم حتماً ببینید.» 📘
بعد، یک کاغذ یادداشت برداشت و گفت: «اسم و مشخصات کتاب رو براتون اینجا مینویسم که فراموش نکنید. ✍
فایل این کتاب رو میتونید از اینترنت هم دانلود کنید.»
🌸 @Negahynov
همانطور که داشت نام کتاب را مینوشت، احساس میکردم دارد آدرس یک قنادی را مینویسد!... شاید شبیه یکی از قنادیهای یزد، با شیرینیهایی که طعم و عطرشان دل آدم را میبَرد. 🍪🍩
و حالا انگار پای شیرینی دیگری در میان است... چیزی که شیرینیاش کامِ جان را مینوازد.
چیزی که هنوز آن را نچشیدهام؛ ولی حدس میزنم طعم آب سقاخانه را دارد و عطرِ هوای صحن آزادی را...» 🍃🌺
خانم جوانتر گفت: «با توضیحی که درباره اون شخص مورد نظرتون دادید...»
لبخند معنیداری زد 😉 و ادامه داد: «یه کتاب دیگه هم بهتون معرفی میکنیم که شاید به سؤالات الآنشون زیاد ربطی نداشته باشه؛ ولی دیر یا زود، ممکنه سؤالاتی براشون پیش بیاد یا حرفهایی بهشون زده بشه که این کتاب، پاسخ اونها رو خیلی ساده و روان، بیان کرده. 👌
منظورم کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» هست. این کتاب هم مال شهید مطهریه. واقعاً خواندنیه. فایل پیدیافش هم موجوده.» 📗
🌸 @Negahynov
بعد، رو کرد به همکارش و گفت: «خانم اسماعیلی، لطف میکنید مشخصات این کتاب رو هم براشون بنویسید؟»
خانم روسری سرمهای که تازه فهمیدم فامیلیاش اسماعیلی است، گفت: «بله حتماً...
راستی بذارید آیدی دو تا از اساتید خوب رو هم براتون بنویسم که اگر سؤالی داشتید، باهاشون در ارتباط باشید. 📲
هم در مورد اسلام میتونید ازشون بپرسید؛ هم در مورد سایر ادیان و حتی ایران باستان.»
و همانطور که داشت یادداشت میکرد، شمرده شمرده تکرار کرد: «اســتــاد موســوی و اســتــاد پــاکنیـــت... آیدیشون توی پیامرسانهای مختلف، همینه که نوشتم.» 📝
ادامه دارد...
#زرتشت #اوستا
#علم #قرآن
#امام_رضا (ع)
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
✨ خورشیدنیایش ✨
(قسمت سی و هفتم)
#داستان
📎 لینک قسمت سی و ششم:
🌸 https://eitaa.com/Negahynov/7348
خانم اسماعیلی کاغذ را به دستم داد و گفت: «خب فکر میکنم برای شروع، همینها کافی باشه. امیدوارم این دوست عزیزمون به لطف امام رضا جواب سؤالهاشون رو بگیرن و راه درست رو با دل آروم و مطمئن انتخاب کُنَن.» 🌱
فکر میکنم هردو، حدس زدهاند که آن شخصی که حرفش را زدهام، خودم هستم! ولی هردو طرف، ترجیح دادیم که به روی خودمان نیاوریم❗️
کاغذ را گرفتم گذاشتم لای کتاب.
همانطور که داشتم کتاب را توی کیفم جا میدادم، صدای آن خادم مشهدی دوباره در گوشم میپیچید که: «امام رضایه دیگه بابا جان... یاعلی رِه بگو؛ خودش کمک میکنه. اصلنم بد به دلت راه نده.» (۸۰) 😌
زل زدم به عکس ضریح امام رضا که روی دیوار اتاق بود و ثانیهای مکث کردم... میدانم که چه قدر حرفهای است در خواندن حرفها از توی چشم آدم!
کیفم را برداشتم و به طرف در حرکت کردم...
چند قدم قبل از خروج از اتاق، یادم افتاد که از خانم اسماعیلی و همکارش نه خداحافظی کردهام و نه تشکر! 😓
🌸 @Negahynov
برگشتم که چیزی بگویم؛ دیدم هردو، ایستادهاند و دارند با لبخند نگاهم میکنند.
خندیدم و گفتم: «ببخشید اصلاً حواسم نبود...»
خانم جوانتر گفت: «حواستون جای درستی بود. 👌 ما هم چیزی نگفتیم که پرت نشه.»
خانم اسماعیلی بلند شد و همانطور که به طرفم میآمد، گفت: «توی همین نگاهها و سکوتها، خیلی خبرا هست...
حالا بذارید اینم یادگاری آخر ما باشه: ما توی دعای جوشن کبیر، به خداوند میگیم: «یا مَن یَعلَمُ ضَمیرَ الصاّمِتین»؛ یعنی: ای خدایی که از دلِ آدمها خبر داری؛ حتی اگر ساکت باشن. ✨
امام رضا علیهالسلام حجتِ و خلیفهی همون خدا هستن. برای همینه که وقتی هیچی نمیگیم هم انگار همه چی رو گفتیم!»
تعبیر قشنگی بود. خندیدم و با شیطنت گفتم: «نکنه شما هم حجتی خلیفهای چیزی هستید! آخه یه چیزایی رو به شما هم نگفتم و خودتون فهمیدید!» ☺️
خندید و گفت: «خب، بالاخره یه چیزایی رو با تجربه میشه فهمید. یه حس و حالهایی رو هم همهمون کم و بیش تجربه کردیم. برای همین، وقتی در دیگران میبینیم، میشناسیمشون.» 😉
بعد برای خداحافظی، دستم را گرفت و گفت: «دعاهای قشنگی از ائمه علیهمالسلام به یادگار مونده. تعدادی از اون ها توی کتابی به نام «مفاتیحالجنان» هست. اگر تونستید، گاهی هم اینها رو ببینید.
هم حال آدم رو خوب میکنن؛ هم به معرفت و شناخت ما نسبت به خدا کمک میکنن.» ✨
🌸 @Negahynov
📚 پ ن:
۸۰- ر ک: قسمت سی و دوم:
https://eitaa.com/Negahynov/7243
ادامه دارد...
#زرتشت #اوستا
#علم #قرآن
#امام_رضا (ع)
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
✨ خورشیدنیایش ✨
(قسمت سی و هشتم)
#داستان
📎 لینک قسمت سی و هفتم:
🌸 https://eitaa.com/Negahynov/7383
بالاخره خداحافظی کردم و از واحد پاسخگویی به سؤالات دینی خارج شدم. ✋
در گوشهای از صحن ایستادم؛ کتابی را که هدیه گرفته بودم، درآوردم و نگاهی به فهرستش انداختم. 📗
عنوانهای جالبی دارد. 👌
بعضی از عنوانها توجهم را بیشتر جلب میکند و سَرَکی به آن صفحهها میکشم. بعد، دوباره به فهرست برمیگردم و عنوانهای بعدی را نگاه میکنم. 👀
همه کتاب، حدود ۱۵۰ صفحه است؛ و چهقدر حرف در این صفحهها دارد! 👌
🌸 @Negahynov
فکر میکنم حدود بیست دقیقه مشغول دیدن فهرست و خطوطی از کتاب بودم.
عادت من در کتاب خواندن، چیزی شبیه عادتم در خوردن غذاهاست!
معمولاً قبل از مطالعه دقیق و جدی کتابها، ناخُنَکی به بعضی از صفحات میزنم. 📖
ناخنک زدنم که تمام شد، کتاب را توی کیفم گذاشتم و ساعتم را نگاه کردم. 🕰
دو و نیم است.
صحن آزادی، خالی که نه؛ ولی خلوتتر از ساعات دیگر است.
گاهِ اُشهین (۸۱) است و چند نفر دارند نزدیک ایوان طلا نماز میخوانند.
چند کبوتر هم در همان حوالی دارند پرواز میکنند... لابد به مقصدِ گنبد. 🕊
جای مامان خالی است که «خورشیدنیایش» بخواند!
و البته خورشیدنیایش را شبها نمیخوانند.
حالا اگر بود، شاید «ماهنیایش» (۸۲) میخواند.
🌸 @Negahynov
دوباره شروع کردم به قدم زدن بین صحنها.
تا صحن انقلاب، فاصله چندانی نیست.
در این فاصله کوتاه، چند بار خودم را تصور کردم که مسلمان شدهام...
چند بار هم همان یسنای زرتشتی سابق شدم...
چند بار اصلاً بی دین ماندم... و چه تناقض عجیبی است «یسنای بیدین»‼️
«یسنا»، اسمی که روی من گذاشتهاند، نامِ اولین نَسکِ اوستا و به معنی نیایش و پرستش است.
با همین فکرها، گاهی در بُهت، گاهی در هیجان، لحظهای مضطرب و لحظهای امیدوار طی شد تا دوباره خودم را در صحن انقلاب، روبهروی گنبد یافتم. ✨
🌸 @Negahynov
📚 پ ن:
۸۱- یکی از نمازهای پنجگانه زرتشتیان که زمان آن از نیمه شب تا طلوع آفتاب است (و امروزه اغلب زرتشتیان، آن را به حا نمیآورند).
۸۲- یکی از نیایشهای زرتشتیان
ادامه دارد...
#زرتشت #اوستا
#علم #قرآن
#امام_رضا (ع)
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
✨ خورشیدنیایش ✨
(قسمت سی و نهم)
#داستان
📎 لینک قسمت سی و هشتم:
🌸 https://eitaa.com/Negahynov/7422
به صحن انقلاب رسیدم
و باز، با نزدیکترین و زیباترین نمای گنبد روبهرو شدم. ✨
دلم بیشتر از هر چیزی سکوت میخواهد.
و تنفس در هوای بهشتی حرم را...
از کنار پنجره فولاد رد شدم و از کنار ایوان طلا...
کفشهایم را به اولین کفشداری تحویل دادم و چند قدمی به عقب برگشتم...
ایوان طلا، من را در آغوش گرفت. 💖
لحظهای بعد، از یکی از درهای طلاییرنگ داخل رفتم.
چند پله... چند قدم... و حالا ضریح در سمت راست من است. 🍃
🌸 @Negahynov
سر چرخاندم به سمت راست... چشمم تار شد!... پلک زدم؛ صورتم خیس شد...
درست مثل همین خانم سمت راستی،
مثل آن دختر نوجوان پایین پلهها،
مثل همان پیرزنی که کمی عقبتر، روی صندلی کوچکی نشسته است،
شبیه آن خانم سیاهپوستی که از طرف ضریح به این سمت میآید...
چهقدر شکل هم شدهایم... چهقدر زیبا شدهایم. 💐
نمیدانم؛ شاید اصلاً شبیه امام رضا شدهایم!
همه ساکتیم یا در زمزمه... حرفهای همدیگر را نمیشنویم و میدانیم!
خدایی که از درون قلب ساکتها خبر دارد، به قول خانم اسماعیلی، حجتی دارد
و این حجت، زائرهایی دارد
و او رنگ خدا را دارد
و این زائرها رنگ او را گرفتهاند... 😌
🌸 @Negahynov
حدود نیم ساعت توی حرم بودم.
سکوت کردم؛ نگاه کردم؛ نفس کشیدم؛ دعا کردم...
و بیرون آمدم.
حواسم هست که هنوز مسلمان نیستم.
حواسم هست که تا مسلمان شدن، به اندازه ساعتها فکر، صدها صفحه مطالعه و صدها سؤال و جواب، فاصله دارم.
و... نمیدانم؛ شاید آخرش هم مسلمان نشوم!
همه اینها را نگه داشتهام برای فرصتی که به همین زودی خواهد بود.
فعلاً فقط میخواهم از بهشتی که فقط در همین گوشه دنیا پیدا میشود، لذت ببرم... 😌
تلفن همراهم را از توی کیفم درآوردم تا چند عکس بگیرم.
خاموش است!
فکر میکنم از همان عصر که سوار هواپیما شدم، دیگر روشنش نکردهام!
گوشی را روشن کردم و زود گذاشتمش روی حالت پرواز، تا تماس و پیامی نیاید!
آخر همه خانواده و دوستان فکر میکنند من دیگر ایران نیستم!
و شروع کردم به کادربندی و گرفتن عکسهایی از زیباترین جای دنیا و خاطرهانگیزترین شب زندگیام. 📸
من اگر هیچ وقت مسلمان نشوَم، باز هم تجربه این شب را از یاد نخواهم برد. 🌷
ادامه دارد...
#زرتشت #اوستا
#علم #قرآن
#امام_رضا (ع)
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
به فرخندگی سه هزارمین سال زادروز زرتشت🙄
#اوستا
#سپندارمذ
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
یعنی از آتش حاجت خواسته میشود🤔
#آتش_پرستی
#اوستا
#زرتشتیان
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
✅ نماز در آیین زرتشتی
#اوستا #نماز #احکام
#ایزدان #ایزد_بهرام
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
یکی از کارهای ایزدبهرام در اوستا 📖
#اوستا
#ایزد_بهرام
#ایزدان
#زرتشت
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
بدخواهان در آیین زرتشتی 🕷😕
#گاتها
#اوستا
#آئین_زرتشت
#زرتشت
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
خدایانی در ردیف اهورامزدا‼️
#اوستا
#اهورامزدا
#ایزدان
#زرتشت
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
آیا زرتشتیان آتشپرستند⁉️
#زرتشت #زرتشتیان
#گاتها #اوستا
#آتش_پرستی
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
خط، ارمغان دیوها! 👹✏️
(بخش اول)
🌸 @Negahynov
زرتشتیان طبق اسطورههای باستانی خود، خط و نوشتن را اهریمنی و متعلق به دیوان میدانستند و از اینرو، قرنها از نوشتن کتاب مقدس خود، «اوستا» خودداری کردند.[۱] 🚫📝
✍️ حکیم ابوالقاسم فردوسی این باور زرتشتیان را به شکل نسبتاً مفصلی در شاهنامه منعکس کرده است. بر اساس روایت فردوسی، تهمورس (طهمورث، تهمورث) برای اولین بار، نوشتن را از دیوان آموخت.
📖 نام تهمورس در «رام یَشت»ِ اوستا به عنوان یکی از پادشاهان سلسله پیشدادی مطرح شده است که از ایزد «اَندروای» توفیق پیروزی بر همه دیوان، مردمان ناصالح، جادُوان و پریان را درخواست میکند. اندَروای نیز درخواست او را برآورده میکند.[۲]
🌸 @Negahynov
فردوسی داستان نبرد تهمورس با دیوان را این گونه سروده است:
چو دیوان بدیدند کردار او
کشیدند گردن ز گفتار او
شدند انجمن دیو بسیار مر
که پردخته مانند ازو تاج و فر
چو طهمورث آگه شد از کارشان
برآشفت و بشکست بازارشان
به فر جهاندار بستش میان
به گردن برآورد گرز گران
همه نره دیوان و افسونگران
برفتند جادو سپاهی گران
دمنده سیه دیوشان پیشرو
همی به آسمان برکشیدند غو
جهاندار طهمورث بافرین
بیامد کمربستهٔ جنگ و کین
یکایک بیاراست با دیو چنگ
نبد جنگشان را فراوان درنگ
ازیشان دو بهره به افسون ببست
دگرشان به گرز گران کرد پست
کشیدندشان خسته و بسته خوار
به جان خواستند آن زمان زینهار
که ما را مکش تا یکی نو هنر
بیاموزی از ما کت آید به بر
کی نامور دادشان زینهار
بدان تا نهانی کنند آشکار
چو آزاد گشتند از بند او
بجستند ناچار پیوند او
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را به دانش برافروختند
نبشتن یکی نه که نزدیک سی
چه رومی چه تازی و چه پارسی
چه سغدی چه چینی و چه پهلوی
ز هر گونهای کان همی بشنوی[۳]
🌸 @Negahynov
📚 پ ن:
[۱] مری بویس، زردشتیان، باورها و آداب دینی آنها، ترجمه عسکر بهرامی، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۱، ص ۷۷
[۲] اوستا، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، تهران: انتشارات مروارید، چاپ شانزدهم، ۱۳۹۱، ج ۱، ص ۴۴۹
[۳] شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی (بر اساس نسخه معتبر مسکو)، قم: انتشارات سعید نوید، ۱۳۸۸، ص ۳۵
ادامه دارد...
#خط #دیوان #اهریمن
#شاهنامه #فردوسی
#زرتشت #اوستا
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
خط، ارمغان دیوها! 👹✏️
(بخش دوم)
🖇 لینک بخش اول:
🌸 https://eitaa.com/Negahynov/8590
✍️ ماجرای تهمورس و دیوان را خانم میترا مهرآبادی در قالب نثر پارسی چنین بازنویسی کرده است:
چون دیوان، کردار او را بدیدند، سر از گفتار او برتافتند و بسیاری از ایشان انجمن بکردند تا او را از میان بردارند.
چون تهمورس از کار ایشان آگه شد، برآشفت و به فرّ پروردگار گیهاندار، کمر را ببست و گرز گران برداشت. 😡
از آنسوی نیز نرّه دیوان و افسونگران و جادوگران سپاهی با دیو سیاه که پیشاپیش ایشان روان بود، به جنگ تهمورس شدند و فریاد ایشان به هوا خاست. جنگ در گرفت و تهمورس بزودی توانست دو گروه از ایشان را به افسون بند کند و دیگران را نیز به گرز گران نابود بساخت. و بدین سان تهمورس بر گروه دیوان پیروز گشت و دیوان را دربند، به خواری و زاری بکشیدند. 👿
دیوان که چنین دیدند، به جان خود زینهار خواستند و تهمورس را گفتند: ما را مکُش تا تو را هنری نو بیاموزیم که به کارَت آید.
تهمورس ایشان را آزاد ساخت و آن ديوان، نوشتنِ نزدیک به سی زبان چون رومی و پارسی و سُغدی و چینی و پهلوی را به تهمورس بیآموختند و دلش را به فروغ دانش روشن ساختند.[۴] 📝
🌸 @Negahynov
📚 پ ن:
[۴] میترا مهرآبادی، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی سره، تهران: نشر روزگار، چاپ اول، ۱۳۷۹، ج ۱، ص ۶۶-۶۷
#خط #دیوان #اهریمن
#شاهنامه #فردوسی
#زرتشت #اوستا
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282