🤔 ❔اینکه میگن وقتی عزرائیل میخواست جون حضرت موسی رو بگیره چند بار مخالفت کرد ❕آیا نیست و منافات با عصمت نداره❕❕ 💠💠 👌حضرت موسی علیه السلام از مردن و به دیار باقی شتافتن هراسی نداشت ، و بلکه شدیدا لقای پرودگار را دوست می داشت چنان که امام باقر علیه السلام فرمود ؛ «موسى نبا خداوند چنین مناجات می کرد و می گفت پروردگارا ، من به آنچه قضا كرده‏ اى و مقدّر نموده ‏اى، آيا بزرگ را مى ‏ميرانى و كودك خرد را مى‏ گذارى؟ حق تعالى فرمود: اى موسى! آيا راضى نيستى كه من روزى ده و متكفّل احوال ايشان باشم؟حضرت موسى عليه السّلام گفت: بلى پروردگارا راضيم تو نيكو وكيلى و نيكو كفيلى‏» 📚امالی صدوق ص165 👌البته در نقلی آمده است که موسی علیه السلام از خداوند در قبض روحش خواست تا وصی و جانشین خود را معرفی کند چنان که از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود ؛ « چون مدت عمر موسى به آخر رسيد، ملك موت به نزد آن حضرت آمد و گفت: السلام عليك اى كليم خدا موسى عليه السّلام گفت: و عليك السلام كيستى تو؟ گفت: من ملك موتم. موسى گفت: براى چه آمده ‏اى؟ گفت: آمده ‏ام كه قبض روح تو بكنم.موسى عليه السّلام گفت: از كجا قبض روح من مى ‏كنى؟گفت: از دهان تو. موسى عليه السّلام گفت: چگونه از دهان من قبض روح مى‏ كنى و حال آنكه به اين دهان با پروردگار خود سخن گفته‏ ام؟گفت: پس از دستهاى تو قبض روح تو مى‏ كنم. موسى عليه السّلام گفت: چگونه از دستهاى من قبض روح من مى ‏كنى و به اين دستها تورات را برداشته ‏ام؟گفت: پس از پاهاى تو. موسى عليه السّلام گفت: به اين پاها به كوه طور رفته ‏ام و با خدا مناجات كرده ‏ام.گفت: پس از ديده ‏هاى تو. موسى عليه السّلام گفت: به اين ديده ‏ها پيوسته با اميد بسوى رحمت پروردگار خود نظر كرده ‏ام. گفت: پس از گوشهاى تو. موسى عليه السّلام گفت: به اين گوشها كلام پروردگار خود را شنيده ‏ام. ❕پس حق تعالى به ملك موت وحى نمود كه روح او مكن تا خود اراده كند. ملك موت بيرون آمد. موسى عليه السّلام بعد از آن مدتى زنده ماند، پس روزى يوشع عليه السّلام را طلبيد و به او وصيت نمود، او را وصىّ خود گردانيد و امر كرد يوشع را كه وصيت را يا امر رفتن موسى عليه السّلام را پنهان دارد و امر كرد كه يوشع بعد از انقضاى عمر خود به ديگرى كه خدا بفرمايد وصيت كند. و از قوم خود غايب شد و در ايّام غيبت خود به مردى رسيد كه قبرى مى‏ كند، موسى عليه السّلام گفت: مى‏ خواهى كه تو را يارى كنم بر كندن اين قبر؟ گفت: بلى. پس اعانت او كرد تا قبر را كندند و لحد را درست كردند.پس آن مرد اراده كرد كه برود و در بخوابد تا ببيند كه درست كنده شده است،موسى عليه السّلام گفت: باش كه من مى ‏روم كه ملاحظه كنم. چون حضرت موسى رفت در قبر خوابيد خدا پرده از پيش چشم او برداشت تا جاى خود را در بهشت ديد، پس گفت: پروردگارا! مرا بسوى خود قبض كن. پس ملك موت در همانجا قبض روح مطهر او نمود و در همان قبر او را دفن كرد و خاك بر روى او ريخت. آن مردى كه قبر را مى ‏كند ملكى بود در صورت آدمى، و موت آن حضرت در مدت تيه بود.» 📚کمال الدین ج1 ص153 👌چنان که در روایت بالا آمد ، موسی علیه السلام برای قبض روحش از این جهت بود که وصی و جانشین خود را تعیین کند و پس از آن با تقاضای خود ایشان ، قبض روحش صورت گرفت . ❕با این وجود در روایات و از کتب اهل سنت آمده است که موسی علیه السلام از قبض روح امتناع می کرد تا آنجایی که با زدن یک سیلی به ملک الموت ، چشم او را کور کرد ، چنان که مسلم از ابوهریره نقل می کنند ؛ « وقتى ملك الموت به خدمت موسى رسيد، به محض اين‏كه از او خواست تا دعوت پروردگار را اجابت كند، موسى چنان سيلى به چشم ملك الموت زد كه چشمش كور شد. پس ملك الموت به سوى پروردگار برگشت و گفت: مرا به سوى بنده ‏اى فرستادى كه مردن ندارد و چشم مرا كور نمود. 👌آنگاه خداوند چشم ملك الموت را سالم نمود و به او فرمود به سوى بنده‏ ام برگرد و بگو اگر طالب زندگى دنيا هستى، دست خود را بر پشت گاوى بگذار، هر چه مو به دستت آمد به همان مقدار بر سالهاى زندگانى تو اضافه خواهد شد» 📚صحیح مسلم ج4 ص1842 📚مسند احمد ج13 ص506 ❔براستی این افسانه ها و می تواند عمل یک پیامبر مقرب و اولوالعزم و برگزیده الهی محسوب شود ❗️ https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA