🤔 ❔یک سوال دارم در مورد وجود روح در بدن ، چون اساسا وجود روح قابل اثبات نیست و درواقع اگر ثابت بشه که روح وجود ندارد جهان پس از مرگ هم بی معنی میشود ❕دانشمندان با یک ازمایش ساده وجود نداشتن روح(اختیار) رو براحتی اثبات میکنند،به اینصورت که کاسه سر فردی را با بی حسی موضعی برمیدارند،سپس در حالی که فرد کاملا هوشیار و تمام حواس او کار میکنند،بخشهایی از مغز او را تحریک میکنند،سپس این فرد بدون اینکه از خودش اختیاری داشته باشد بیکباره صحبت میکند و یا با تحریک جای دیگر مغز دستش را تکان میدهد،این ازمایش بدرستی ثابت میکند که روح وجود ندارد،در نتیجه میتوان گفت که جهان بعد از مرگ هم وجود نخواهد داشت،کما اینکه وجود روح و یا وجودجهان بعد از مرگ قابل اثبات نیستن،پاسخ شما برای اثبات وجود روح و یا جهان بعد از مرگ چگونه است؟لطفا با ترتیب دادن یک ازمایش وجود روح را اثبات کنید،نه صرفا مطالب فلسفی پیچیده و غیر قابل درک ❗️❗️ 💠💠 👌در اين كه انسان با سنگ و چوب بى‏ روح فرق دارد شكى نيست، زيرا ما به خوبى احساس مى‏ كنيم كه با موجودات بى‏ جان و حتّى با گياهان تفاوت داريم، ما مى‏ فهميم، تصور مى ‏كنيم، تصميم مى‏ گيريم، اراده داريم، عشق مى‏ ورزيم متنفر مى‏ شويم، و ... ❕ولى گياهان و سنگ‏ها هيچ يك از اين احساسات را ندارند، بنابراين ميان ما و آنها يك تفاوت اصولى وجود دارد، و آن چيزى است كه روح انسانى مى‏ ناميم. 🔸نه مادى‏ ها و نه هيچ دسته‏ اى ديگر هرگز منكر اصل وجود «روح» و «روان» نيستند و به همين دليل همه آنها روانشناسى (پسيكولوژى) و روانكاوى (پسيكاناليزم) را به عنوان يك علم مثبت مى‏ شناسند . ❕آنجا كه سخن از ارتباط روح با جسم است تأثير متقابل اين دو در يكديگر بيان مى‏شود نام «روان» بر آن مى ‏گذاريم و آنجا كه پديده‏هاى روحى قطع نظر از جسم مورد بحث قرار مى‏گيرند نام روح را به كار مى‏ بريم. 🔸خلاصه اينكه هيچ‏كس انكار نمى ‏كند كه حقيقتى به نام روح و روان در ما وجود دارد. اکنون بايد ديد جنگ دامنه ‏دار ميان «ماترياليست‏ها» از يكسو و «فلاسفه متافيزيك و روحيون» از سوى ديگر در كجاست؟ 👌پاسخ اين است كه: دانشمندان الهى و فلاسفه روحيون معتقدند غير از موادى كه جسم انسان را تشكيل مى‏ دهد، حقيقت و گوهر ديگرى در او نهفته است كه از جنس بدن مادی نيست اما بدن آدمى تحت تأثير مستقيم آن قرار دارد. ❕به عبارت ديگر، روح يك حقيقت ماوراى طبيعى است كه ساختمان و فعاليت آن از ساختمان و فعاليت جهان ماده جداست، درست است كه دائماً با جهان ماده ارتباط دارند. ولى ماده و يا خاصيت ماده نيست! ❕در صف مقابل، فلاسفه مادى قرار دارند: آنها مى‏ گويند: ما موجودى مستقل از ماده بنام «روح» يا نام ديگر سراغ نداريم، هرچه هست همين ماده جسمانى و يا آثار فيزيكى و شيميائى آن است. 🔸ما دستگاهى به نام «مغز و اعصاب» داريم كه بخش مهمى از اعمال حياتى ما را انجام مى ‏دهند، و مانند ساير دستگاه‏هاى بدن مادى هستند و تحت قوانين ماده فعاليت مى‏ كنند . روح و پديده ‏هاى روحى چيزى جز خواص فيزيكى و فعل و انفعالات شيميايى سلول‏هاى مغزى و عصبى ما نمى ‏باشد. 🔸چنان که در پرسش هم آمده است ، مادى‏ها براى اثبات مدعاى خود و اينكه روح و فكر و ساير پديده‏ هاى روحى همگى مادى هستند، يعنى از خواص فيزيكى و شيميائى سلول‏هاى مغزى و عصبى مى ‏باشند شواهدى آورده ‏اند مثلا می گویند ؛ 👌«به آسانى مى‏ توان نشان داد كه با از كار افتادن يك قسمت از مغز يا سلسله اعصاب يك دسته از آثار روحى تعطيل مى‏ شود». مثلًا آزمايش شده كه اگر قسمت‏هاى خاصى از مغز كبوتر را برداريم نمى‏ ميرد، ولى بسيارى از معلومات خود را از دست مى‏ دهد، اگر غذا به او بدهند مى‏ خورد و هضم مى‏ كند و اگر ندهند و تنها دانه را در مقابل او بريزند نمى ‏خورد و از گرسنگى مى ‏ميرد؟ ❕همچنين در پاره ‏اى از ضربه ‏هاى مغزى كه بر انسان وارد مى‏ شود، و يا به علل بعضى از بيمارى‏ ها، قسمت‏هايى از مغز از كار مى ‏افتد، ديده شده كه انسان قسمتى از معلومات خود را از دست مى‏ دهد. افرادی را می بینیم که بر اثر يك ضربه مغزى در يك حادثه تمام حوادث گذشته زندگى خود را فراموش كرد، حتى مادر و خواهر خود را نمى‏ شناخت! هنگامى كه او را به خانه‏ اى كه در آن متولد و بزرگ شده بود بردند كاملًا براى او ناآشنا بود!! اينها و نظاير آن نشان مى‏ دهد كه رابطه نزديكى در ميان «فعاليت سلول‏هاى مغزى» و «پديده ‏هاى روحى» وجود دارد. 🔸ادامه 👇