🔸ادامه👇
👌نکته جالبتتر آنکه ، بر خلاف ادعای اللهیاری ، کسانی که در عصر غیبت به محضر امام عصر علیه السلام مشرف شده اند ، ایشان را با عباء و عمامه دیده اند .
❕قطب راوندى در كتاب خرايج از ابى الحسن مسترق روايت كرده كه گفت ؛
«روزى در مجلس حسن بن عبد اللّه بن حمدان ناصر الدوله بودم. در آنجا سخن ناحيه حضرت صاحب عليه السّلام و غيبت او مذكور شد. من به آن سخنان استهزاء نمودم. ناگاه عمويم حسين، داخل آن مجلس شد و كلام مرا شنيد. گفت: اى فرزند، من نيز اين اعتقاد تو را داشتم در اين باب؛ تا آنكه حكومت شهر قم را به من دادند در وقتى كه اهل قم بر خليفه عاصى بودند و هر حاكمى كه مى رفت او را مى كشتند و اطاعت نمى كردند. پس لشكرى به من دادند و مرا به سوى قم فرستادند. چون به ناحيه" طرز" رسيدم، به شكار رفتم. ناگاه شكارى از پيش من به در رفت. من از عقب آن تاختم و از لشكر بسيار دور افتاده به نهرى رسيدم و از ميان آن روان شدم و هرقدر بيشتر مى رفتم وسعت نهر زيادتر مى شد. ناگاه سوارى پيدا شد. بر اسب اشهبی سوار و عمامه خز سبزى بر سر داشت و به غير چشمهايش در زير آن نمى نمود و دو موزه سرخ برپا داشت. متوجه من شده گفت: اى حسين!- و مرا امير نگفت و به كنيت هم نخواند. بلكه از روى تحقير نام مرا برد- من گفتم:
بلى. گفت: چرا تو ناحيه ما را عيب مى كنى و سبك مى شمارى؟ و چرا خمس مالت را به اصحاب و نواب ما نمى دهى؟ و من مرد صاحب وقار و شجاعى بودم كه از هيچ چيز نمى ترسيدم. از سخن او بلرزيدم و ترسيدم و گفتم: مى كنم اى سيد من آنچه فرمودى.....»
📚الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 472- 475.
❕یا یکی دیگر از کسانی که به محضر امام عصر علیه السلام مشرف شد می گوید ؛
« جوانى ديدم در حد كمال. لباسهاى سفيد بر تن و عمامه با حنك بر سر [و] ردائ و عبایی در دوش داشت. به سوى من نگريست و فرمود: «يا" ابا الحسين بن ابى بغل"! تو در كجايى از دعاى فرج؟ عرض كردم: اى مولاى من، آن دعا كدام است؟ فرمود: دو ركعت نماز بگذار، بعد از آن بگو: «يا من اظهر الجميل و ستر القبيح، يا من لم يؤاخذ بالجريرة و لم يهتك الستر، يا عظيم المن، يا كريم الصفح، يا حسن التجاوز، يا واسع المغفرة، يا باسط اليدين بالرحمة، يا منتهى كل نجوى، و يا غاية كل شكوى، يا عون كل مستعين، يا مبتدء بالنعم قبل استحقاقها»
📚بحار الانوار، ج 51، ص 304- 306؛ دلائل الامامه، ص 551- 553، ح 525
❕یا فرد دیگر که به محضر امام علیه السلام رسید می گوید ؛
« ناگاه مردى را ديديم كه بر بدنش جامه هاى حجازى بود و بر او، عمّامه اى بود مانند عمّامه اهل حجاز و نشسته و مى خواند اين دعا را. ...رفيقم به من گفت: او و اللّه صاحب الزمان است »
📚اقبال الاعمال ج 3 ص 212
❕باز دیگری می گوید ؛
« ديدم كه جوانى است كامل در جوانى، معدود از رجال و بر بدنش جامه سفيد است و عمّامه دارد كه حنك گذاشته بود براى او به طرفى از آن و رداي و عبایی بر كتف انداخته بود »
📚فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم ص 245 _ دلائل الامامه ص 551
❕و باز دیگری در مورد ملاقتش با امام عصر علیه السلام گوید ؛
« هر دو يكديگر را بوسيديم و بر سر، عمّامه سبز روشنى داشت و بر رخسار مباركش خال سياه بزرگى بود »
📚نجم الثاقب ج 2 ص 575
❕دیگری نیز در مورد ملاقاتش گوید ؛
« پس ناگاه كسى را ديدم كه با من راه مى رود و بر سرش عمامه سبزى است كه رنگش مانند اين بود و اشاره كرد به علفهاى سبز كه در كنار نهر روييده بود »
📚نجم الثاقب ج 2 ص 720
❕و دیگری گوید ؛
« قريب يك سال كه دعا مى كردم به نيتى؛ پس شبى كه بعد از مغرب در جامع بودم آنگاه داخل شد بر من، شخصى كه بر او بود عمامه اى مثل عمامه عجمها و جبّه اى از پشم شتر. پس دست خود را بر كتف من سود و فرمود به من: «چه حاجت است تو را در اجتماع با من؟» پس گفتم به او كه: تو كيستى؟فرمود: «منم مهدى.»
📚همان منبع ص 792
❕از آنچه گذشت ، تدلیس و دروغگویی و کم سوادی، عده ای که مدعی اند پوشیدن عمامه و عباء در زمان کنونی مشروعیت ندارد و باید کت و شلوار پوشید ، یا دیگری که کتاب می نویسد به نام لباس دین و در آن مشروعیت پوشش روحانیت را زیر سوال می برد ، روشن می شود .
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir