🔸ادامه 👇
❕بر این اساس ، فاطمه س ، از مطالبه فدک ، دو هدف مهم را دنبال می کرد ؛
1⃣اعلام حق امير مؤمنان على عليه السلام بر امامت و خلافت پس از رسول خدا و اين كه قريش به آن حضرت خيانت كردند و انصار او را وانهادند.
2⃣ اعلام ناشايستگى ابوبكر براى خلافت و امامت پس از رسول خدا به سبب نداشتن شرطهاى لازم آن و محقّق نشدن اجماع بر او.
📚فدک در فراز و نشیب ، ص 139
❕دستگاه خلافت هم متوجه این نکته شده بودند ، و روشن بود که اگر آنها حاضر مى شدند فدك را به عنوان ميراث پيامبر و يا بخشش و هديه آن حضرت به فاطمه زهرا در اختيار آن حضرت قرار دهند راهى باز مى شد كه مسأله خلافت را نيز از آنها مطالبه كند.
❕اين نكته را دانشمند معروف اهل سنّت «ابن ابى الحديد معتزلى» در شرح «نهج البلاغه» به طرز ظريفى منعكس كرده است.
👌او مى گويد ؛
« من از (استادم) «على بن فارقى» مدرّس مدرسه بغداد سؤال كردم: آيا فاطمه (عليها السلام) در ادعاى مالكيت فدك صادق بود؟ گفت: آرى. گفتم: پس چرا خليفه اوّل فدك را به او نداد، در حالى كه فاطمه نزد او راستگو بود؟ او تبسمى كرد و كلام لطيف و زيبا و طنزگونه اى گفت، در حالى كه هرگز عادت به شوخى نداشت، گفت ؛
« اگر ابى بكر آن روز فدك را به مجرد ادعاى فاطمه به او مى داد، فردا به سراغش مى آمد و ادعاى خلافت براى همسرش مى كرد! و وى را از مقامش كنار مى زد، و او هيچگونه عذر و دفاعى از خود نداشت، زيرا با دادن فدك پذيرفته بود كه فاطمه هر چه را ادعا كند راست مى گويد، و نيازى به بيّنه و گواه ندارد».
❕سپس ابن ابى الحديد مى افزايد: اين يك واقعيت است، هر چند استادم آن را به عنوان مزاح مطرح كرد .
📚شرح نهج البلاغه ، ج 4 ص 78
❕به همین نکته در روایتی امام کاظم ع نیز اشاره کرده اند .
👌بر اثر فشار افكار عمومى، هارون الرشيد به فكر باز پس دادن آن به اولاد فاطمه عليها السلام افتاد؛ هنگامى كه به امام موسى بن جعفر عليه السلام عرض كرد ؛ «حدود فدك را تعيين كن تا آن را به تو بازگردانم» امام از گفتن پاسخ ابا كرد، هارون پيوسته اصرار مى ورزيد، امام عليه السلام فرمود ؛
«من آن را جز با حدود واقعى اش نخواهم گرفت! هارون گفت ، حدود واقعى آن كدام است؟ امام عليه السلام فرمود:" اگر من حدود آن را بازگويم، مسلماً تو موافقت نخواهى كرد!" هارون گفت": به حق جدت سوگند، كه حدودش را بيان كن" (خواهم داد).
❕امام عليه السلام فرمود ؛ اما حد اول آن سرزمين عدن است! هنگامى كه هارون اين سخن را شنيد، چهره اش دگرگون شد؛ و گفت ، عجب، عجب! امام عليه السلام فرمود": و حد دوم آن سمرقند است"! آثار ناراحتى درصورت هارون بيشتر نمايان گشت. امام عليه السلام فرمود": و حد سوم، آفريقا است"! در اينجا صورت هارون از شدت ناراحتى تيره شد، و گفت": عجب ..."! امام عليه السلام فرمود": و حد چهارم آن سواحل درياى خزر و ارمنستان است"! ...
❕هارون گفت:" پس چيزى براى ما باقى نمى ماند، برخيز جاى من بنشين، و بر مردم حكومت كن ( اشاره به اينكه آنچه گفتى تمام مرزهاى كشور اسلام است ) »
👌امام عليه السلام فرمود ؛
« من به تو گفتم اگر حدود آن را تعيين كنم هرگز آن را بازپس نخواهى داد » اينجا بود كه هارون تصميم گرفت، موسى بن جعفر عليه السلام را به قتل برساند.
📚مناقب آل ابی طالب ، ج 4 ص 321 _ بحار الانوار ج 29 ص 200
❕اين حديث پر معنى، دليل روشنى بر پيوستگى مسأله «فدك» با مسأله «خلافت» است؛ و نشان مى دهد آنچه در اين زمينه مطرح بوده؛ غصب مقام خلافت رسول اللَّه بوده كه روستاى فدك جزئى از آن محسوب مى شده؛ و اگر هارون مى خواست فدك را تحويل بدهد، بايد دست از خلافت بكشد ، زیرا فلسفه بخشیده شدن فدک به فاطمه برای خلافت و امامت اهلبیت ع بوده است ، و اگر قرار بر برگرداندن فدک است ، باید خلافت ظاهری نیز به اهلبیت ع بازگشت کند و همين هارون را متوجه ساخت كه امام موسى بن جعفر عليه السلام هر زمان قدرت پيدا كند، او را از تخت خلافت فرو مى كشد؛ لذا تصميم بر قتل آن حضرت گرفت.
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir