*✅ قسمت سوم : از همکاری با ساواک تا کنترل کمیته اداره دوم ارتش*
*🔷 رضا مجلسی ، عضو دیگر « مهدویون » ، درباره ارتباط عمیق « صادق » و ساواک می گوید :*
*📝 « صادق تمام اطلاعات را داده بود . هیچ جایی برای بازجویی یا سئوال کردن یا شکنجه کردن ، برای اینکه حالا به اطلاعاتی برسند ، نبود . از همان برخورد اول برای ما روشن شد که دقیقاً ساواک با تمام جوانب اطلاعات دارد با ما برخورد می کند . حتی ساواک از مسئول خانه ، جای خانه ، اینکه کدام کوچه است ، کدام پلاک است ، شماره و طبقه چند است ، هم آنجایی که ما بودیم ، هم آنجایی که زندی زاده بود ، از همه اینها دقیقاً اطلاع داشت . ساواک همه اطلاعات را داشت .» ( همان مأخذ ، ص 204 )*
*🔷 شیخ عطار دلیل همکاری صادق با ساواک را به نقل از او چنین عنوان کرده است :*
*« گفت : من خوابی دیدم در حال بیهوشی و به این نتیجه رسیدم که ما بیائیم به اینها بگوئیم که اصلاً مسائل ما این است و اگر این مسائل را بدانند خیلی با ما کاری ندارند .» ( همان مأخذ ، ص 192 )*
*🔷 « صادق » پیش از این ماجرا ، در سال 1351 سابقه بازداشت توسط ساواک را داشت و به شکل مشکوکی آزاد شده بود :*
*📝 « اتفاقاً ساواک آمد خانه گردی و فرض کنید مشروب پیدا کرد که به عنوان الکل از آن در استنسیل های الکی استفاده می کردیم . تعجب می کنند که این ها چیست . بعد گفتند که بابا این مثل اینکه اصلاً در این باغ ها نیست . خلاصه سال 51 به عنوان یک آدم شوت و بی حال تبرئه شدم . البته چیز خاصی هم از ما نداشتند .» ( همان مأخذ ، ص 165 )*
*🔷 رضا مجلسی درباره مدت محکومیت و علل آزادی اعضای گروه می گوید :*
*📝 « در بازجویی ها به ما گفتند حکم تان این است : خانم شاه کرمی و زندی زاده اعدام، من و پیرآور هم 15 سال . ما دیگر پیه همه چیز را به بدن مان کشیده بودیم که از اینجا ما را به زندان اوین می برند و آن دو نفر را هم کم و بیش همین روز ها است که اعدام بکنند . چهار ماه سپری شد تا یکی از روزها بود که گفتند می خواهند ما را به یک سلول دیگر ببرند . بدین ترتیب از سلول انفرادی درآمدیم و به یک سلول جمعی رفتیم ... چند روز بیشتر پیش هم نبودیم تا اینکه یک روز آمدند و گفتند که میخواهیم آزادتان کنیم . که برای خود ما هنوز این مطلب مبهم مانده که اصلاً ما را روی چه مبنایی آزاد کردند ، در حالیکه کسانی که در ارتباط با یک گروه مسلحانه و مخفی در آن شرایط دستگیر می شدند ، اعدام یا حبس طولانی می گرفتند و این خیلی برای ما جای سئوال داشت ... عضدی آن موقع مسئول [ پرونده ما در ] ساواک بود . او با ما مصاحبه کوتاهی کرد و بعد گفتند : آزادید و ما را از در بیرون کردند . دلیلش احتمالاً می تواند این مطلب باشد که صادق با آنها جوری برخورد کرده و برنامه ای را پیاده کرده ، حالا تحت چه شرایطی ، تحت چه عنوان ، چیزی نمی دانم ، ولی گمان ما همین مطلب است که ایشان با ساواکی ها طوری برنامه پیاده کرده بود که در موقع دستگیری ما ضرب و شتم و تیراندازی و بگیر و ببند به آن شکل نباشد و به آن راحتی دست ما را در دست این ها گذاشت . من فکر می کنم برای آزادی ما هم ایشان همان زمینه را فراهم کرده است .» ( همان مأخذ ، ص 211 )*
*8️⃣ - حسین شیخ عطار می گوید : « در زندان اولین گروهی که آزاد شدند ما بودیم . به ما گفتند : بنویسید همکاری می کنیم [ و ] آزادتان می کنیم . ما شش نفر نوشتیم همکاری می کنیم و آزاد شدیم .» ( همان مأخذ ، ص 192 )*
*🔷 شیخ عطار همکاری با ساواک را اینگونه شرح می دهد :*
*📝 « چون بازجویی های ما تمام شده بود ، ما منتظر بودیم که 15 سال حبس بکشیم . منوچهری به ما گفت : ما شما را آزاد می کنیم ولی یک شرط دارد . چه شرطی ؟ گفت : شرط این است [ که ] مرد و مردانه بروید بیرون با کمونیست ها بجنگید ... شما وظیفه تان این است که بروید با مسائل ایدئولوژیک نگذارید مارکسیسم در ایران مسلط شود .»*
*🔷 او در ادامه به جلسه با عضدی اشاره می کند :*
*📝 « یادم هست زردالو و گوجه آوردند گذاشتند ، عضدی [ نیز ]خیلی تحویل مان گرفت . گفتند : ما به شما خیلی احترام می گذاریم ، شما عزیزان ما هستید ، دانشمندان ما هستید ، مبارزه دیگر نکنید . بیرون بروید اسلام را تبلیغ کنید . عین جمله اش این بود ، اسلام را تبلیغ کنید . جلوی گسترش مارکسیسم را فقط شما می توانید بگیرید .»*
*🔷 شیخ عطار در ادامه می افزاید :*
*📝 « شاه بچه های مهدویون را ول کرد برای این بود که می دانستند این بچه ها مثل ماه اند ... شاه ما را ول کرد تا مذهب را تبلیغ کنیم .» ( همان مأخذ ، صص 212 - 213 )*
*📝 ادامه دارد*
*👤 حسین قاسمی پژوهشگر و تحلیلگر*
#جریان_نفاق #شبکه_نفوذ #شاخه_زیتون
📝 کانال رسمی صراط المستقیم
سروش
http://sapp.ir/seratalmostaghim
ایتا
https://eitaa.com/seratalmostaghim2