4⃣0⃣5⃣
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰وحید که مدتی در
#عراق بود ,دنـ🌎ـیا را واقعا از چشمش انداخته بود ,حتی روزی که
#پدرش او را در جریان مراسم عقد💍 خواهر وحید قرار داد و از او خواست در مراسم عقد خواهرش شرکت داشته باشد✓ ,وحید راهی ایران🇮🇷 شد ولی در
#مرز_مهران دوستانش او را در جریان عملیاتی گذاشتند , و وحید جهاد را به حضورش در مراسم ازدواج خواهرش ترجیح داد✊ و از مرز باز هم راهیه منطقه ,برای مبارزه با
#تکفیریها شد...
🔰یک روز،میبینه یکی از دوستاش با خانواده داره تلفنی☎️ صحبت میکنه ,
#وحید همش اشاره میکنه قطع کن تلفنو باهات کاردارم , و بعد به دوستش میگه تو که اومدی اینجا یعنی از
#دنیا_نبریدی , چرا با خانواده حرف میزنی تا به دنیا وابسته تر بشی⁉️و این نشون وحید دلشو ازدنیا کنده💕 و فقط به وصال
#خدا فکر میکنه.
🔰وحیددر یکی ازمناطق
#عملیاتی با صحنه ای مواجه میشود که کودکی👶 پدر و مادر خود را از دست داده , وحید به اون نزدیک شده و بهش محبت میکنه💞 ,با خودش به
#زیارت میبره ,و بعد اقوام پسره پیدا میشه و وحید تحویلش میده, و این نشان از
#محبت و رافت قلبی❤️ و اسلامی وحید هست.
🔰رزمنده ها که مجالی پیدا میکردند , به زیارت اهل بیت در ✓سامرا ,✓کربلا و ✓نجف میرفتند, و به همین خاطر دوستان وحید , به وحید گفتند باهم به زیارت ارباب
#حسین (علیه السلام) رفته و روز عاشورا در کنار مرقد ارباب باشیم😊, ولی وحید قبول نکرد❌ ,وحید گفت امروز
#کربلای من اینجاست(منطقه جنگی), شما بروید
🔰وحید
#بصیرت داشت و ماند , و ظهر روز
#عاشورا امام حسین (علیه السلام),خودش بر بالین وحید آمد😭 ,و وحید را با خودش به کربلای حقیقی برد,وقتی دوستان وحید با پیکر دوست شهیدشان🌷 مواجه شدند, گفتند وحید به کربلای حقیقی رفت ,⚡️ولی ما به کربلای زمینی😔...
#شهید_وحید_نومی_گلزار
#شهیدظهرعاشورا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh