💔 نماز ما و نماز بعثی‌ها دی 1365 – قلاویزان مهران ما نماز می‌خواندیم‌، آنها هم‌ مثلاً نماز می‌خواندند. مثلاً اسم‌شان‌ مسلمان‌ بود، حالا رسم‌شان‌ به‌ کنار! ولی‌ انگار توی‌ همه‌ جبهه‌ها‌شان، ‌بخشنامه‌ کرده‌ بودند‌ موقع‌ اذان‌ این ‌کار را بکنند! خب‌ حتماً حزب ‌بعث‌ گفته‌ بود که‌ سربازان‌ قادسیۀ صدام‌ باید این‌گونه‌ باشند. سال‌ 60 توی‌ جبهۀ گیلان‌غرب‌ هم که‌ بودیم‌، این‌‌‌‌ طوری‌ بود، ولی‌ در منطقۀ قلاویزان‌ مهران‌، بهتر صدای‌شان‌ می‌آمد، چون ‌فاصله‌مان‌ کم‌تر بود و تحرک‌ و نبرد بیش‌تر. موقع‌ اذان‌ که‌ می‌شد، ظهر، مغرب‌ و حتی‌ صبح‌، هرکدام‌ از بچه‌ها که‌ داخل‌ سنگر نگهبانی‌ بود، با صدای‌ خوش‌ و بلند اذان‌ می‌داد و همه‌ را برای ‌نماز خبر می‌کرد. بی‌وجدان‌ها بعثی‌ها! عادت‌شان‌ شده‌ بود. چند دقیقه‌ قبل‌ از اذان،‌ شروع‌ می‌کردند پشت‌ بلندگوهایی که‌ در خط‌ نصب‌ کرده‌ بودند، صدای‌ کریه‌ و نخراشیدۀ خواننده‌های‌ ایرانی‌ زمان‌ طاغوت‌ را پخش‌ می‌کردند. شاید می‌خواستند صدای‌ اذان‌ ما به‌ گوش‌شان‌ نرسد. بدبخت‌ها می‌دانستند وقت‌ نماز است‌، ولی‌ برای‌ این‌که‌ به‌ هر وسیله‌ای‌ شده‌ با نماز مقابله‌ کنند، به ‌ترانه‌ و آهنگ‌ و هرچه‌ دم‌ دست‌شان‌ بود، متوسل‌ می‌شدند. شاید آنها این‌‌جوری‌ بهتر نماز می‌خواندند! حمید داودآبادی اردیبهشت 1399 ... 💞 @aah3noghte💞 @hdavodabadi