جاده ...
میرفت!
در انتهای آن ، افقی از نورهای تارِ رنگارنگ به چشم میخورد !
جاده میرفت و کِش میآمد ،
یا من ... ؟
من میدویدم برایِ رسیدن یا جاده !؟
طرحِ لبخندِ غمگینِ چه کسی آسمانِ شب را اینگونه محزون کرده بود !؟؟؟ نکند آینه ای بود در مقابلِ من !؟
نکند شب ، من بودم ؟
برایِ رسیدن به مقصد ، شوقِ دیدارِ چه کسی خرسندم کرده بود ؟
نکند پیچِ آخر جاده را اشتباهی طِی کردهام ؟
رسیده ام اما نه قراری مانده است و نه احساسِ حضوری -
به راستی ، کدام یک از ما غمگین تر بود ؟
جادهی بی انتها ، یا مسافرِ بی مقصد !؟؟؟
تو بگو .
✍🏻||
#شهسوار