باغ زیتون در این خاک مقدس، دفن کردی باغ زیتون را تو با چشم خودت دیدی، بهارِ خفته در خون را تو با چشم خودت دیدی که روح عشق را کشتند الهی هیچ لیلایی، نبیند داغ مجنون را چه فرقی بود بین روز روشن با شب تاریک؟ که زیر شعلۀ خورشید، حس کردی شبیخون را میان تلی از باروت و آتش، طاقت آوردی طبیبی نیست تا درمان کند این زخم گلگون را چنان دلبسته‌ات هستم که در پای تو می‌ریزم: شکوه کوه الوند و خروش شطّ کارون را من از ویرانه‌های دولت فرعون فهمیدم که دست غیب، یاری می‌کند موسی و هارون را دوباره در پناه آسمان‌ها، خانه می‌سازی دوباره روی ایوان می‌نشانی ماه گردون را ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab