#قسمت_صد_و_هفتم
#زنان_عنکبوتے 🕷🕷🕷🕷
#نرجس_شکوریانفرد 😁😁
مٵمن ⇩ 8
- سرمایه گذار مردا کی بود؟
- راحیل مدیریت کارشان را داشت. راحیل عرب بود.
سرمایه گذاری بخش مردها را خودش قبول کرده بود. ایران نمی آمد، همان ترکیه و دبی و اطراف تمام دیزاین و دستورها را می فرستاد، گروه مدلینگ شاداب، با تز راحیل خوب کار میکرد.
- و بهنود؟
- طرح لباس های جدید از طرف بهنود می آمد. نیما بهنود، پسر مسعود بود. مسعود توی ایران روزنامه نگار بود و با نظام آخوندی ایران خوب نبود.
تا ایران بود، توی روزنامه های داخلی مقاله می نوشت و نقد نظام و حکومت را می کرد، سر جنگ داشت.
سال ۸۱ هم که اومد انگلیس، رفت توی تیم بی بی سی !
پول خوبی میگرفت بابت مصاحبه ها و نوشته هایی که بر علیه ایران داشت؟
شما فکر میکنید که فقط ما جلوی نظام ایران وایسادیم و داریم برای براندازی کار میکنیم.
شما فکر می کنید فقط ما پول گرفتیم. نه به خدا خب برید بقیه رو هم ببینید. اصلا همین خبرنگارایی که دارند شناسایی میشن و قراره برای آموزش برن ترکیه! یا اون گروه عکاسای خبری!
اصلا توی همین صدا و سیما فکر می کنید چند تا کارگردان هستند که حسابشون رو پر دلار میکنن یا
همین جشنواره فجرا چرا به من گیر دادید؟
به خاطر چهار تا دختر که فرستادم اونور؟ من که زور نمی کردم، خودشون می خواستن!
این همه دختر کف خیابون ولون من که کاریشون ندارم!
خبر ندارید، شایدم عمدا ساکت
می مونید تا من حرف بزنم.
خبر دارید به عده شدن بت اینتسا و موج درست می کنند؟
همین سلبريتيا!
گناه اونا که از من کمتر نیست. اصلا ما با هم هماهنگ کار میکنیم . برید ببینید با چه پشتوانه ای کار میکنن؟
چرا به ما زور میگید؟
سینا آرام تکیه به دیوار داده و گذاشت زن خودش را خالی کند.
اما وقتی سکوتش طول کشید گفت:
- داشتی از نیما میگفتی.
زن کمی آب خورد و گفت:
- لعنت بر نیما و پدرش! الآن اون باید این جا باشه نه من!
اون لعنتی توی آمریکا... همون جا یک مؤسسه طراحی مد و فشن زد با برند «نیمایی».
خیلی حساب شده طراحی می کنند. طراحی هاشون در اصل یک اعتراض جمعی و خیابانیه!
- این جاکی تولید میکنه؟
- تولیدی های مشخصی که باهاشون قرارداد بسته شده بود و پورسانت به دلار می گرفتن سرخط بهنود بودن. طرح نستعلیق و تکه های روزنامه و نمادهای ایرانی روی لباسا زد.
کارش خارق العاده بود. حتی نیاز نبود که ما تبلیغ کنیم. من اسماشونو بلد نیستم! فروغ بلده!
فروغ باهاشون ارتباط داشت و قرارداد می بست!
بعد هم توی مغازه های مشخصی اول پخش می شد. یعنی ما هم پشتیبانی فضای مجازیشو داشتیم و شوهای خیابانی و عکس و...
بعدش دیگه توی یه مدت کوتاه خیلی از آدم هایی که ظاهر متدین هم داشتن این مدل رو دوختن و پوشیدن. یعنی از توی خیابونا تا توی خونه ها رفت.
خونه هایی که اگه میدونستن پشتوانه طرح از طرف کجا و کیه دور می انداختن.
اما این برد بهنود بود. با علائق ایرانی جماعت شروع می کرد، وقتی برند مشهور می شد با علائق خودش همون اندیشه خودش رو تن همه می کرد.
بعدها کرد متن انگلیسی، طرح روزنامه ای ... اصلا خود متن انگلیسی زدن برنامه ما بود برای اینکه زبان فارسی رو کم ارزش کنیم.
یا همین ساپورت؛ اول برای فاحشه خونه ها وزن های کاباره ها بود، موفقیت ما بود که تن تمام زنهای ایران کردیم!
لبخند زشتی روی لبهایش نشست. سینا چشم ریز کرد و گفت:
- زنای غافل پوشیدند نه همه زنهای ایران!
- خیابونا پر از زنایی که حتی دست تو دست شوهراشون لباسی پوشیدند که بدن رو جلوه میده! پر از زنایی که عقل ندارن!
سینالب می بندد. این زن حیا نداشت و باید میگذاشت طبق روال خودش جلو برود و الا لجن درونش همه جا را به گند میکشید.
اصلا برای امروز بس بود.
راست میگفت زن؛ لعنت بر نیما و پاکزاد که زن ما را وسيله عیش می خواهد نه مایه عزت و افتخارا..
ادامه دارد...
کپی ممنوع❌❌❌❌
https://eitaa.com/joinchat/3277717555Cfd81cd49e3