بسم الله الرحمن الرحیم «حضرت باده» دمادم می‌زنم دم از شکوه حضرت باده از آن روزی که راهم بر در میخانه افتاده بَری از خواهش تُنگ بلور و جام زرینم تجمّل نیست حدّ وصل آن معشوق افتاده اگر قلبی گِلی را کرده‌ام ظرف تمنایش نِشیند در خرابات از کرم شهزاده با ساده مپرس از من چرا آیین مِی را کرده‌ام دینم نباشد پاسخی هم‌شأن مِی در نزد دلداده مگو با اینهمه شورَت چرا درگیر هجرانی که مِی رو می‌کند بر ساغر بر باده آماده سجاد رستمعلی (تهمتن) ❗️بازنشر کلیه آثار مجاز است. 🌐 کانال سروده‌های سجاد رستمعلی (تهمتن): 🆔 @TahamtanPoems