⁉️چرا سلیمان‌بن‌صردخزاعی به کربلا نرسید؟ 🖋 صالح رحمتی 🔸درباره شخصیت سلیمان بن صرد، که رهبر قیام توابین بود، بسیار باید اندیشید. و مهمترین مجال تأمل درباره عاقبت او، پاسخ به همین پرسش است که، با وجود اینکه او از دعوت کنندگان امام حسین(سلام الله علیه) بوده و اسم او در صدر نامه ها ثبت شده است، اما چرا به واقعه کربلا نرسید؟ 🔹در تحقیقات مختلفی که صورت گرفته، احتمالات متعددی را مطرح کرده اند؛ برخی گفته اند، او در زندان عبیدالله بن زیاد بوده است. اما هیچ گزارش تاریخی مبنی بر زندانی شدن او وجود ندارد، علیرغم اینکه، درباره حبس مختارثقفی در زندان عبیدالله، نقل تاریخی وجود دارد. 🔹و برخی دیگر، احتمال داده اند که بعد از ورود عبیدالله به کوفه، امکان رسیدن به کربلا نبود. این احتمال نیز وجاهت ندارد، زیرا افراد دیگری مانند حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه در همان وضعیت اختناق شدید، خودشان را به کربلا رسانیدند. 🔹به نظر میرسد با توجه به شخصیت سلیمان و عملکرد او در برابر امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی (سلام الله علیهما) این گمانه تقویت می شود که عدم وصول او به کربلا، ریشه در شخصیت او دارد. 1⃣در برخی منابع تاریخی، از کوتاهی او در پیوستن به امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) در جنگ جمل یاد کرده اند. نصر بن مزاحم در وقعة الصفین از عتاب حضرت نسبت به سلیمان چنین گزارش می‌دهد: «أَنَّ سُلَيْمَانَ بْنُ صُرَدٍ الْخُزَاعِيَّ دَخَلَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ بَعْدَ رَجْعَتِهِ مِنَ الْبَصْرَةِ فَعَاتَبَهُ وَ عَذَلَهُ وَ قَالَ لَهُ «ارْتَبْتَ وَ تَرَبَّصْتَ وَ رَاوَغْتَ وَ قَدْ كُنْتَ مِنْ أَوْثَقِ النَّاسِ فِي نَفْسِي وَ أَسْرَعِهِمْ فِيمَا أَظُنُّ إِلَى نُصْرَتِي فَمَا قَعَدَ بِكَ عَنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكَ وَ مَا زَهَدَكَ فِي نَصْرِهِمْ»(۱) 🔹عتاب حضرت به او با این سه واژه است: ارتیاب، تربص، مراوغه. ارتیاب، به معنای شک و تردید همراه با تهمة است، یا همان سوء ظن.(۲) تربص، به معنای در کمین نشستن برای پایان یافتن چیزی.(۳) مراوغه، به معنای چاره اندیشی کردن برای وصول به مقصود، از همین باب به روباه، روّاغ گفته می شود.(۴) 2⃣او در مواجهه با صلح امام حسن مجتبی(سلام لله علیه) نیز معترض بوده و با تندخویی با حضرت روبر شده است. بلاذری، سیدمرتضی علم الهدی، ابن شهرآشوب، این اعتراض را گزارش کرده اند.(۵) ⬅️شاید درباره شخصیت او به نقل ابن سعد در الطبقات الکبری نتوانیم اعتماد کنیم که می گوید: «کان کثیرالشک و الوقوف»(۶) اما این مقدار روشن است که او چندان هم روابط مطیعانه ای با امامان خود نداشته است. در جنگ جمل امام خود را یاری نمی کند، در صلح به امام خود اعتراض می کند. چنین شخصیتی، آماده است که به یاری امام خود در غربت کربلا هم نرود. واضح است که خود را تابع امام نمی بیند، بهانه جوست، معترض است و در نهایت هم در آنجا که باید حاضر شود، حاضر نمی شود و از این عملکرد نادم و پشیمان، دست به قیامی می زند که دیگر تأثیری ندارد. 🤲از سلیمان‌بن‌صردهای درون‌مان به خدا پناه می‌بریم. ------- ۱- وقعة الصفین، ص ۶/ انساب الأشراف بلاذری، ج۲ ص ۲۷۲ ۲-العین، ج۸ص ۲۸۸ ۳- المفردات، ص ۳۳۸ ۴- مقائیس اللغة، ج۲ ص ۴۶۰ ۵- انساب الاشراف بلاذری، ج۳ص ۱۴۸/ تنزیه الأنبیاء، ص۱۷۱/ مناقب ابن شهرآشوب، ج۴ص۳۵ ۶- الطبقات الکبری، ج۴ ص۲۱۹ @Tanbiholomah