❇️ اضطرار در عصر اقتدار اسلام؟! (۱) 📝 حاشیه‌ای بر متن «اضطرار در استنباط و اجراء دین» 🖋 صالح رحمتی 🔸 استاد عندلیب همدانی، در متنی با عنوان «اضطرار در استنباط و اجراء دین» از ملازمه «اضطرار در استنباط» با «اضطرار در اجراء» و از عوامل تحقق‌بخش اضطرار اجرائی سخن گفته و در نهایت، چنین نتیجه می‌گیرد: «اجرای اضطراری یعنی پذیرفتن قوانین بین المللی، یعنی مدارا و همزیستی و تقیه را اصل و پایه قرار دادن.» 🔺 درباره بیان ایشان، پیرامون استنباط اضطراری و اجراء اضطراری و نتیجه نهایی که گرفته است، نکاتی تقدیم می شود: 1⃣ درباره اضطرار در استنباط اولاً: استنباط اضطراری، معنای محصل و روشنی ندارد. چون در ادبیات فقهی، «حال الاضطرار» در مقابل «حال الاختیار» قرار می‌گیرد و در برخی تعابیر هم از دوگانه «التمکن و الاضطرار» می‌گویند. و مقصود از این تقابل این است که، انسان در حال اختیار و تمکنی که دارد، می‌تواند عمل و فعل مورد نظر خویش را انجام دهد، اما با عروض عوامل و عللی که در حقیقت مناشیء اضطرار می‌باشند، او در وضعیتی قرار می‌گیرد که دیگر نمی‌تواند آن عمل خود را بر طبق حالت عادی و اختیاری خویش انجام دهد و به گونه‌ای از حال اختیار خارج شده و در وضعیت ثانویه‌ای قرار می‌گیرد. مانند همان مثال معروف اکل میته برای نجات از تلف‌شدن. در حالیکه، عملیات استنباط به معنای کشف حکم شارع با استفاده از منابع و از طریق روش فقهی معتبر است. و در عملیات استنباط که کارکردی ذهنی و ادراکی دارد، هیچ تصویر واضحی وجود ندارد که انسان مضطر گردد تا به گونه‌ای خاص از منابع و ادله، ادراک نماید. و مناشیء بیرونی برای شخص مستنبط، ایجاد اضطرار نمی‌کند و اختیار او را سلب نمی‌کند تا او چیز دیگری را بالاضطرار بفهمد. بله، ممکن است آنچه را که فهمیده به سبب موانع بیرونی نتواند ابراز نماید، اما معنا ندارد که او در فهم خود، اضطرار داشته باشد. ثانیاً: ایشان در بیان خود، فقدان منابع و فهم دشوار از دین را منشأ اضطرار در استنباط برشمرده‌اند؛ این سخن نیز درست نیست. زیرا وظیفه مستنبِط، تحصیل حجت شرعی برای انجام تکالیف دینیه است؛ نه وصول به واقع و حکم عندالله. او در عین حال که ملتزم به ثبوت واقعی حکم است، اما غرضش کشف از واقع نیست، بلکه هدف او از مواجهه با منابع دین، تعیین تکلیف برای عمل دینی است و اگر هم منابع خاص در اختیار نبود، با ارجاع به ادله‌ای که اصول عملیه را اعتبار کرده‌اند، می‌تواند اصل عملی جاری کند. پس در هر دو حالت، عرصه استنباط از ادله و نصوص شرعی برای تعیین تکلیف خالی نبوده و مجتهد نیز مبتلا به اضطرار نمی‌شود. و براستی اگر چنین نبود، هیچ گاه امت را به فقهاء ارجاع نمی‌دادند. فقاهتی که توانسته، در طول هزار سال، تشیع را از گردنه‌های متعدد عبور دهد، با همین منابع و با همین فهم دشوار چنین تکلیفی را به سرانجام رسانیده است. و همین، دلیلی است بر اینکه استنباط و اجتهاد، هیچ‌گاه حالت اضطرار نداشته، بلکه اضطرار، صفت مکلف است که موجب ارتفاع احکام اولیه از ذمه او می‌شود، نه اینکه صفت یک عملیات علمی باشد. 📌 ادامه در فرسته‌ی بعد 👇🏻 @Tanbiholomah