تا کی بدَوم سوی سرابی که تو باشی
هر شب بپرم از دلِ خوابی که تو باشی
جا داد خدا در صدف سینهام آرام
با دست خودش گوهر نابی که تو باشی
آن عمر هدر رفته به یک لحظه نیرزد
یک لحظه از این حالِ خرابی که تو باشی
من لب نزدم بر لب جامت که همیشه
مستم کند از بوی شرابی که تو باشی
قلبم گلسرخیاست که میخواست بجوشد
هر روز در آن دیگ گلابی که تو باشی
از سوختنِ بی تو نباید بهراسم
همسنگ بهشت است عذابی که تو باشی...
#حسنا_محمدزاده