دیده بودم دختر
#پاییز را
سحری از جادوگر جالیز را
برگی از رقص کفن روی درخت
کرده دعوت صبح رستاخیز را
روی اسب سرکشی از سحر و دف
می شنیدم شیهه ی شبدیز را
جغد و جن در لابلای برگها
خلق کردم فصل سحرآمیز را
تاجی از گلهای زرد آینه
می کشیدم شوکت پرویز را
#مجید_مومن
#نقطه_چین_های_جهان