روی دل بستن خود کاش کمی کار کنی مثل یک عاشق دلباخته رفتار کنی من اگر طاقچه بالا نگذارم زشت است تو نباید که أقلا کمی اصرار کنی؟ عشق جنگ است و به دنبال غنیمت باید مثل یک لشکر قحطی زده پیکار کنی اینقدر خسته نگو راه نخواهد آمد راه را باید از آن سمت، تو هموار کنی نه چنان سخت‌عنان باش که عاشق نشوی نه چنان رام که خود را بزنی خوار کنی عشق مُسری است فقط خیره شو تا او را نیز به گرفتاری خود زود گرفتار کنی واژه از دور چنان زور ندارد، باید چشم در چشم به احساس خود اقرار کنی امشب آن‌قدر به چشمان تو زل خواهم زد تا مرا خواسته ناخواسته بیمار کنی