شب عروسی ساقی دو چشم مست بیاور بریز لب به لبش کن، هر آن چه هست بیاور شب است و تار به چنگت، به زخمه و به درنگت مرا به بزم شرنگت، به ناز شست بیاور بزن به شور طرب ها، أنالحق است به لب‌ها برای مستی این تاک داربست بیاور سماع خون شده بر پا، شب جنون شده بر پا سر بریده ی ما را، به روی دست بیاور شراب کهنه چه داری؟ بیا به دفع خماری برای تاک نشین ها می الست بیاور هنوز چشم به راهم، خماری است گواهم قماربازترینم، نگو بس است، بیاور!