eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سال‌ها شعر نگفتم که تو شاعر باشی شهرآشوب غزل‌های معاصر باشی خواستم در شب پرواز غزل گریه کنی خواستم بغض پرستوی مهاجر باشی زیر لب زمزمه کردی: «غزلی در راه است» جاده می‌خواست که اندوه معابر باشی جاده می‌خواست قدم‌های تو را بشمارد جاده می‌خواست غریبانه مسافر باشی سال‌ها شعر نگفتم که غزل گریه کنی سال‌ها هم‌قدمم باشی و شاعر باشی
انا لله و انا الیه راجعون پرواز هشتمین رئیس جمهور در روز ولادت هشتمین امام رئوف، خادم الرضا آیت الله رئیسی تسلیت باد آی گنجشکان سرگردان میان کوچه ها خواستم با آخرین پرواز برگردم، نشد
در من زنی نشسته غزل گریه می‌کند از بامداد روز ازل گریه می‌کند می‌لرزد اشک، تا مژه را می‌زند به هم دریاچه‌ای کنار گسل گریه می‌کند از آسمان غمزده فانوس می‌چکد انگار هاله دور زحل گریه می‌کند در من زنی نشسته که در چشم‌های او «آیینه‌های رو به اجل» گریه می‌کند این زن همان زن است که در خواب دیده‌ام دیدم در ازدحام محل گریه می کند جان مرا گرفته ولی عاشقم شده پشت در اتاق عمل گریه می‌کند زانوی غم گرفته و کز کرده گوشه‌ای عکس مرا گرفته بغل، گریه می‌کند
نام حسین حک شده بر تار و پود من پیراهن محرم من پرچم من است
باید جواب ابرهه سجیل باشد باید هدف‌ها قلب اسرائیل باشد 🆔@abadiyesher
باران شروع می شود اما تو نیستی این چتر بغض کرده چرا وا نمی شود؟ @abadiyesher
تا آمدم گلایه کنم از زمانه‌ات دیدم که سر گذاشته‌ام روی شانه‌ات دیدم که اشک حلقه زده در نگاه تو دیدم که بغض خیمه زده کنج خانه‌ات گل‌های سرخ روسری‌ات شعله می‌کشد از داغ اشک ریختن بی‌بهانه‌ات دلواپس عروسک خود، در دل اتاق پیچیده است زمزمه‌ی مادرانه‌ات آوازهای بومی شب‌های کولیان گل کرده است روی لبم با ترانه‌ات گفتم: دوباره با غزلی تازه آمدم گفتی: فدای دغدغه‌ی شاعرانه‌ات تا آمدم گلایه کنم از تو، از خودم دیدم که سر گذاشته‌ام روی شانه‌ات @abadiyesher
به گوش من فقط از پرده‌ی حجاز بخوان بخوان غریبه‌ی غمگین نی‌نواز! بخوان شبانه هم‌قدم چاوشان شهر خدا به گوش خلق شباهنگ پیشواز بخوان تو را به سرِّ الف لام میم، به یس فقط به خلوت شب آیه‌های راز بخوان اذان بگو که شبستان قیام خواهد کرد بخوان دعای سحر، عاشقانه باز بخوان نماز صبح دوبیتی، نماز ظهر غزل همیشه پشت سر شاعران نماز بخوان @abadiyesher
دنبال تو گشتیم به هر گوشۀ بامی برقع بزنی یا نزنی ماه تمامی! @abadiyesher
نگاه کن پسرت را چگونه مرد شده بدون تیغ و سپر راهی نبرد شده بگو به حرمله‌ها شیرخواره می‌‌آید صدای غرش شیری دوباره می‌آید بگو سه‌شعبه برای مصاف برگیرد بگو به حرمله تیغ از غلاف برگیرد شبیه چلچله‌ای با بهار می‌آید شبیه آینه در دست یار می‌آید سپیده خیمه زده بر گلوی نازک او گرفته عرش خدا را دو دست کوچک او فلق به سمت نگاهش ستاره آورده است شفق به خون گلویش چه غبطه‌ها خورده است سه روز تشنه‌لب است و سه روز بی‌خواب است میان خلوت گهواره‌اش چه بی‌تاب است به روی دست پدر او کبوتر صلح است حسین جنگ ندارد، پیمبر صلح است نگاه کن پسرت را که شیرمرد شده بدون تیغ و سپر راهی نبرد شده کنار خیمه نشسته است مادری بی‌تاب تمام دشت سراب است در نگاه رباب تمام حسرت او جرعه‌ای زلالی شد نگاه اوست به گهواره‌ای که خالی شد نگاه اوست به گهواره‌ای که بی‌تاب است خیال می‌کند اصغر هنوز هم خواب است @abadiyesher
نگاه کن پسرت را چگونه مرد شده بدون تیغ و سپر راهی نبرد شده بگو به حرمله‌ها شیرخواره می‌‌آید صدای غرش شیری دوباره می‌آید بگو سه‌شعبه برای مصاف برگیرد بگو به حرمله تیغ از غلاف برگیرد شبیه چلچله‌ای با بهار می‌آید شبیه آینه در دست یار می‌آید سپیده خیمه زده بر گلوی نازک او گرفته عرش خدا را دو دست کوچک او فلق به سمت نگاهش ستاره آورده است شفق به خون گلویش چه غبطه‌ها خورده است سه روز تشنه‌لب است و سه روز بی‌خواب است میان خلوت گهواره‌اش چه بی‌تاب است به روی دست پدر او کبوتر صلح است حسین جنگ ندارد، پیمبر صلح است نگاه کن پسرت را که شیرمرد شده بدون تیغ و سپر راهی نبرد شده کنار خیمه نشسته است مادری بی‌تاب تمام دشت سراب است در نگاه رباب تمام حسرت او جرعه‌ای زلالی شد نگاه اوست به گهواره‌ای که خالی شد نگاه اوست به گهواره‌ای که بی‌تاب است خیال می‌کند اصغر هنوز هم خواب است @abadiyesher
تیری که سوی مشک پر آبش روانه شد انگار قبل مشک به قلب رباب خورد @abadiyesher