ای هشتمین ترانهٔ باران خوش آمدی
شیرینترین بهانهٔ امکان خوش آمدی
در خندهات حضورِ خدا جلوه میکند
زیباترین تبسّمِ جانان خوش آمدی
از چهرهات محبّتِ دادار میچکد
آیینهٔ لطافتِ یزدان خوش آمدی
مقصودِ آفرینش از این زندگی تویی
کاملترین تجسّمِ انسان خوش آمدی
یک پاره از وجودِ گُلافشانِ احمدی
ای مقدمت بهار و گلستان خوش آمدی
هر آدمی به ریشهٔ خود ختم میشود
ای چون علی سرآمدِ دوران خوش آمدی
دارم حدیثِ «سلسله» را حفظ میکنم
ای از شروطِ اصلیِ پیمان خوش آمدی
یک قطعه از بهشت، قدمگاهِ پاکِ توست
ای باعثِ بهشت، به ایران خوش آمدی
دانایِ شهر، طفلکِ ابجدنویسِ توست
عالِمترین معلّمِ قرآن خوش آمدی
از هر هجای خندهٔ تو صد غزل چکید
شیواترین سرودهٔ ایمان خوش آمدی
از مشرقِ نگاهِ تو خورشید جان گرفت
شرقیترین طلوعِ خراسان خوش آمدی
استادهای فلسفه، شاگردِ منطقت
واضحترین دلایل و برهان خوش آمدی
ای عالِمی که پیشِ کلامت سخنوران
هستند طفلکانِ دبستان خوش آمدی
دیدارت از هزار تمتّع فراتر است
درگاهِ توست روضهٔ رضوان خوش آمدی
هر کس تو را شناخت، حقیقتشناس شد
ای عشقِ پاک و نابِ تو میزان خوش آمدی
ایثار و فضل و جود و کرامت صدا زدند
ای آبرویِ بخشش و احسان خوش آمدی
عارف، شبیهِ گمشده در اضطراب بود
پیر و مراد و مرشدِ عرفان خوش آمدی
بیچارهها، بهایِ تمتّع نداشتند
ای صحنِ تو صفای فقیران خوش آمدی
از بس که زود راضی و خشنود میشوی
رفتن به آسمان شده آسان خوش آمدی
معنا و محتوایِ «سریع الرّضا» تویی
ای خندهات رضایتِ رحمان خوش آمدی
با یادت ای شفایِ دلم، خوب میشوم
ای نامِ نازنینِ تو درمان خوش آمدی
آهویِ قلب، در کفِ صیّادِ غصّه ماند
ای شادی از دو دستِ تو ریزان خوش آمدی
چشمانم از ندیدنت از گریه کور شد
یوسفترین برادرِ کنعان خوش آمدی
در برگهٔ امیدِ من ای متنِ دلنشین
نامِ تو هست اوّلِ عنوان خوش آمدی
فرضاً اگر مسیرِ محبّت سه نقطه داشت
ای ابتدا و مرکز و پایان خوش آمدی
دارم درونِ حافظه تکرار میکنم
ای نفسِ مطمئنّهٔ وجدان خوش آمدی
با شیعیانِ خاص به دیدارت آمدم
ای دیدنت عیارِ مسلمان خوش آمدی
محدودیت برایِ کریمانِ عشق نیست
ای منتهایِ لطفِ فراوان خوش آمدی
در محضرت تمامیِ بود و نبودها
آمادهاند و گوش به فرمان خوش آمدی
از بس مسلّطی به تمامِ امورِ ما
مبهوتِ توست واژهٔ «سلطان» خوش آمدی
فهمیدم از معانیِ آیات و ذکرها
پیدایِ توست عالمِ پنهان خوش آمدی
با اسمِ اعظمت به دلم زندگی ببخش
ای وارثِ نگینِ سلیمان خوش آمدی
نامِ تو را «رئوف» نهادند اهلِ دل
آرامبخشِ شخصِ پریشان خوش آمدی
هر کس به یک امید به سویت روان شدهاست
غمخوارِ مردمانِ پشیمان خوش آمدی
نامِ «حسین» در همه جا بر زبانِ توست
ای روضهخوانِ سیّدِ عطشان خوش آمدی
از نسلِ جانفشانِ ذبیح است جانِ تو
جانهایِ ماست پیشِ تو قربان خوش آمدی
در کهکشانِ عشق که لبریزِ مِهر شد
خورشيدِ توست یکسره تابان خوش آمدی
ای آن که در بنایِ سرافرازِ بندگی
آیینِ توست پایه و بنیان خوش آمدی
ای آن که جانِ توست به قرآنِ عاشقی
راضی به آیهٔ سبحان خوش آمدی
پیش از تو، عشق راه و هدف را نمیشناخت
ای مقتدایِ عشق، رضاجان، خوش آمدی.
#حسینعلی_زارعی