ماتم نشسته در نگاه عاشقانت پروانه ها را می‌کُشد داغ خزانت محبوبِ محرومان! بِدان تا صبح محشر در قلب هر محروم می‌ماند نشانت در آخرین‌دُور از سفر‌های پُر از خیر آغوش سبز ورزَقان شد میزبانت می آمد از گلدسته‌های مسجد نور در وقت خدمت، روز و شب بانگ اذانت در پاسخِ امرِ "ولی" ، هرگز نیفتاد؛ یک لحظه حتی "چَشم، آقا" از زبانت بودی رئیسِ نابِ جمهورِ زمانه گشتی شهید ناب جمهور زمانت در بحث‌کردن با مخالف‌های خود نیز می شد رعایت اصلِ تقوی در بیانت ای مغتنم! با تکیه بر اخلاص و تقوا ؛ شد صرف، در آبادی میهن توانت آباد کردی ای مجاهد خاک خود را هر جای ایران هست اینک یادمانت بودی عقابی تیز پرواز و سبک‌بال رفتی، عزادار است اینک آسمانت حاشا فراموشت کند یک لحظه ایران هستیم تا هستیم سیّد! قدردانت بودی تو مثل حاج قاسم، مرد میدان محشور گردی با رفیق قهرمانت یک عمر بودی خادم خورشید هشتم عیدی گرفتی از امام مهربانت پاداش آن دلدادگی‌هایت به مولا این شهد شیرین شهادت نوش جانت ۱۴۰۳/۲/۳۱