eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یک سال گذشت🖤 ورزقان را وجب وجب گشتیم تا سحر در میان تب گشتیم غرق در اشک، با دو دست دعا آسمان را وجب وجب گشتیم باز تکرار،باز هم تکرار صبح گشتیم،نیمه شب گشتیم... با جماعت دل شبستان را در فرادی و مستحب گشتیم از بهشتی و باهنر گفتیم از رجایی و ...جان به لب گشتیم جنگلِ درد را به دنبال سرو جمهورِ منتخب گشتیم! شعر شیدایی و شهادت بود واژه ها را چه بی سبب گشتیم @abadiyesher
«شهر چشم های بینایی دارد» همه‌ی ارتفاع‌ها برای سقوط نیستند بعضی هاشان برای ایستادن حماسه و پروازِ بوسه‌هایی است که روی دست مانده‌اند برای مردمی که سالهاست لبخندند روزها می‌گذرند و تو نمی‌گذری این خاک چشمهای بینایی دارد مرگ گلوله‌ای است مشقی برای سربازانی که خاکریزها را به بازی گرفته‌اند همه‌ی تفنگها چوبی‌اند و گلوله‌ها حریف ذهن سپید کبوتران نخواهند شد پاییز در ارتفاعات جامانده است چند خیابان مانده تا بفهمند تو مرد مهربان این ایستگاه بودی در پرانتز دستهای این نسل لابلای ذکرها زمزمه‌ها می‌لغزیدی و در آسمان پر بودی از هشت سال خون هشت عکس یادگاری مردم هرگز فراموش نمی‌کنند بوسه‌ها را این نسل چشمهای بینایی دارد... و ما که غمگینیم مثل عصرهای جمعه مثل دهان دلتنگی از خیابان ولیعصر تا درختان کش آمده‌ی بهشت زهرا در زبان مادری‌مان دوست داشتن معنای دیگری دارد مثل معنیِ شبهای جمعه‌ی حرم صلوات فرستادن مثل هر سال صبح قدس را پیاده رفتن با مشت‌های تو تا پشت درهای زنگ‌زده‌ی سازمان ملل مثل روز تولدِ شهادتت آسمان را مرور کردن و مثل پیراهن سفیدی که باد... لابلایش دوید عصر بخیر مرگ مرتفع‌ات را قلّه‌ام. @abadiyesher
چشمت به همه مهر تعارف می‌کرد قلب همه را داشت تصرف می‌کرد تو رفتی و لبریز حوادث ماندیم ای کاش زمان بی تو توقف می‌کرد @abadiyesher
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
میان حجم تهمت‌ها تنت سوخت دلِ آقا برای رفتنت سوخت به پاس پایداری در رهِ عشق نه تنها دوست، حتی دشمنت سوخت @abadiyesher
ما و مِه دارد دوباره کوه، مه آلود می‌شود جنگل در آتش خبری، دود می‌شود اسطوره وار، پر زدی از دره ی سقوط! پَر سهم هرکه مرد خطر بود، می‌شود بر شانه های شهر ، دل‌آرام می‌روی دریا، مسیر تاب و تبِ رود می‌شود آسوده، کنج دنج بهشتی که خواستی سهم کبوتری که نیاسود، می‌شود کرد انتخاب، زودتر از ما تو را "خدا" گاهی چه دیر می‌رسی و زود می‌شود! مثل تو، انتخابِ تماشاییِ خدا، هرکس که دل به "غیر" نیالود، می‌شود وقتی که درکِ پنجره‌ها، صبح را ندید بامِ مرامِ شهر، "شبْ اندود" می‌شود انسان، چه قرنهاست که نسيان گرفته است! بعد از تو، آه از آنچه که مقصود می‌شود طوفانِ ناسپاسیِ ما، دادِمان به باد جز ما در این میانه، که نابود می‌شود؟! جنگل خبر نداشت! غبار از من و تو بود او رفت و قصه، باز مه آلود می‌شود... @abadiyesher
تا ماه تو بودی گله از شب‌پره کردند هی آه تو را حنجره در حنجره کردند تو خادم ملت شدی و الگوی عزت افسوس که اخلاص تو را مسخره کردند @abadiyesher
دیدیم عبا و مسلک خاکی را در قلب پر از محبتش پاکی را یکسال گذشت و بیشتر فهمیدیم قدر خدمات مرد افلاکی را... @abadiyesher
کردند تو را به بی سوادی محکوم! در وصف تو نیست واژه ای جز: مظلوم "وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ " ابرهیم! قدر تو پس از شهادتت شد معلوم @abadiyesher
یک عدّه تلاش کرده مشهور شدند یک عدّه در این میانه مَقهور شدند زان عدّه که عاشقانِ خدمت بودند تنها دو نفر شهیدِ جمهور شدند @abadiyesher
ما منتظریم از آسمان برگردی همراه سپاه عاشقان برگردی ما منتظریم سید محرومان با حضرت صاحب الزمان برگردی @abadiyesher
در راه خداوند کمر محکم بست در خدمت انقلاب از پا ننشست دیدیم به آرزوی دیرینه رسید شاگرد بهشتی به بهشتی پیوست @abadiyesher
به خونش تا شنـاور شد رئیسی چو خورشیدی منـوّر شد رئیسی چه مظلــومـــانه در هنگام خدمت چو حیدر شد، چو حیدر شد رئیسی به پروازی که گم شد در دل مِه درآن مه، چون کبوتر شد رئیسی ندیدی زحمت روز و شبش را عزیز قلب رهبر شد، رئیسی ندیدی آن عبای خاکی‌اش را زعطر گل معطر شد رئیسی به وقت کار، در میدان زیاران هماره یک قدم سر شد رئیسی نمیدانم چه شد در آن بهاران شب تارم چو محشر شد رئیسی خدایا! گشته مهمان در جوارت یقین دارم مطهر شد رئیسی تو رفتی و غمت تنها به دل ماند غم دوریت، باور شد رئیسی رسیدی در کنار حضرت عشق وجودت لطف داور شد رئیسی ‌‌‌‌‌‌@abadiyesher