خادم دین خادم شاه خراسان بود ورفت رهرو راه ولایت نور ایمان بود و رفت آنقَدَر می‌رفت  تا بیغوله‌های کشورش ده به ده منزل به منزل، عشق ایران بود و رفت باور ما نیست؛ از افلاکیان بود آن عزیز اندکی همراه ما بود و از آنان  بود و رفت ما فقط او را به جمهوری رساندیم و همین او جوابش در مقابل دادن جان بود و رفت قدر دلسوزی چو او را که ندانستیم ما ناسپاسی شد و این خود عین کفران بود و رفت بود سربازی ولی، همچون بهشتی راه رفت مثل استادش همان مظلوم دوران بود و رفت سید آل پیمبر بس که مردم دار بود پیکرش در وَرزقان؛ درخاک؛ غلطان بود و رفت خادم دین خادم شاه خراسان بود و رفت او از اینجا بود اما با  شهیدان بود و رفت