برای خاطرههایش
چون کمان که در دل خود تیر را جا میکند
قامت من را غم تو یک شبه تا می.کند
آه! دور از تو دلم با خاطراتت زنده است
ماهیِ تُنگی همیشه یاد دریا میکند
میشود روزی بیاید که فراموشت کنم؟
اشکهایم میرسد از راه؛ حاشا میکند
اشک، این مهمانِ ناخوانده میان بغضهام_
در مسیر آمدن؛ اینپا و آنپا میکند
بعد تو دیگر سراغم را نمیگیرد کسی
ای دریغا مرگ هم امروز و فردا میکند!
#عباس_جواهری_رفیع