روزگار سیاه.🇬🇧🇺🇸 در روزگارانی نه چندان دور از ده سال بودیم اسیر انتخاب عده ای خوشحال بیگانه ای پیدا شد و با آشنا بُر خورد آن "آشنا" که از سرش، عمامه اش سُر خورد در مملکت داری ربود از ناصرالدین شاه گوی خرابی را همان صد روزهٔ کوتاه انداخت در صد روز ریل کشور ما را از خط استقلال روی خط امریکا شاگرد دست آموز مغروقی معین بود درخدمت بیگانه و با دوست دشمن بود عمامه را همچون کلاهی بر سر خود داشت بس آرزوی پادشاهی در سر خود داشت خر کرد با آواز و ورزش برخی از ما را خر تا گذشت ازپل، چو رفت از پله ها بالا.. .. ویران نمود آن پله و پل را شه خوشبخت هر اعتراضی را جوابی داد تلخ و سخت پر کرد باسیمان دهان صنعت ما را محروم کرد از هسته ای او ملت ما را راهی"ظریف"و"آشنا"همواره می پیمود پهنای باندش آن"وزیرک"آن ملیجک بود هم بود نامش عاریه هم نام فامیلش مشکوک می زد درس و مدرک های تحصیلش ارباب محض وعده ها خود نوکری می کرد دل،خوش به لبخند اوباما یا کری می کرد از فرط عشق اجنبی درتن نمی‌گنجید هرگز از اخم و تخم اربابان نمی‌رنجید هشتاد ملیون زندگی را دوخت بر برجام زهر هلاهل بود شیرین‌تر از آن، در کام امروز با یادی از آن دوران پر آشوب صد شکر آزادیم با یک انتخاب خوب (راهی)