ابرِ مستی تيره‌گون شد باز بی‌حد گريه کرد با غمت گاهی نبايد ساخت، بايد گريه کرد امتحان کردم ببينم سنگ می‌فهمد تو را از تو گفتم با دلم ، کوتاه آمد ؛ گريه کرد