جماعت! من اهل کینه نیستم. هر چه آوردید بر سرم را فراموش میکنم. بی آن که دست نیاز به یاری به سویم دراز کرده باشید، دست کمک به سویتان دراز کردهام. خیالتان آسوده! اهل سرزنش هم نیستم. اگر باز گردید، واژهای که به اندازۀ ذرّهای بار سرزنش داشته باشد، از من نخواهید شنید.
من همانم که سختیها را به جان میخرم تا فرزندانم آسوده زندگی کنند. تیغ را زیر حنجرم میپذیرم؛ امّا خار را در پای فرزندانم تاب نمیآورم. از عطش رو به قبله میشوم؛ امّا خشکی لب فرزندانم را طاقت نمیآورم. کهنگی را با عشق برای خودم میپسندم و تازگی را برای فرزندانم طلب میکنم. خواب را بر چشمانم حرام میکنم، تا فرزندانم آرام بخوابند. فرزندانم اگر سیر باشند، گرسنگی تاب از کفم نمیرباید.
من همانم که میمیرم برای فرزندانم و حالا آمدهام به یاری آنها. به دامانم بازگردید. بیش از این دور خود نچرخید. از شما چیزی نمیخواهم. مثل همیشه خالصانه به یاریتان آمدهام. اگر میخواهید طعم زندگی باز هم شیرین شود، مرا برگردانید سرجای خودم.
فدای شما: مادری
#یادداشت_شبانه
@abbasivaladi