🧡 ساده مطمئن بود اوضاع خیلی پیچیده تر از این حرف هاست. حتی مادر هم این موضوع را خوب می دانست اما گاهی از سر لج مدافع سهراب و شیدا می شد. میان یکی از همین بحث ها بود که ساده به سهراب گفت:« اگه اینطور بود که مردم هر روز صبح قبل از شستن دست و صورتشون هزار تا تصمیم خوشگل و جدی میگرفتن و رگباری به آرزوهاشون می رسیدن.» سهراب گفت:« نه عقل کل! اولین شرط رسیدن به هر چیزی همته و همت هم همون تصمیمه که بابا نمیگیره یعنی همت نمی کنه.» _ پس چرا خودت همت نمی کنی دانشگاه قبول شی؟ _ چون من عقده ی مدرک ندارم. اصلا دوست ندارم برم دانشگاه. می خوام وارد بازار کار بشم. _ خب حالا وارد بازار کار شدی؟ _ می شم البته اگر سیاست های اقتصادی بابا بذاره. _ یعنی همت تو روی پاشنه ی جیب پدر می چرخد؟ _ همه همین طورن. اول باید حمایت بشن. _ پس بابا هم اول به حمایت پدرش احتیاج داره. مادر لبخند تلخی زد:« کو پدرش؟» شیدا به داد سهراب رسید:« قدیمی ها اینطور نبودن اما حالا بچه ها باید حمایت بشن.» مادر زیر لب گفت:« بیچاره قدیمی ها!» سهراب از حرف شیدا جان گرفت:« شیدا راست میگه. الان شرایط خیلی سخته. بدون سرمایه ی اولیه هیچ کاری نمیشه کرد.» ........ کپی فقط با نام نویسنده و ایدی کانال🍂 بھ ما بپیوندید 🎨🌈مَنـْ یِڪْ دُخْتَـرَمـْ🍭🎀 @adinezohour