2⃣0⃣
«قلبِ آرامِ عاشق»
✍زهرا نجاتی، عضو تحریریه مجتهده امین
دلم و قلبم میان حال و هوای غدیرخم سال یازده هجری، پرگشوده..
دارم فکرمیکنم شاید به حکم زن بودن ومادری، شاید بشود مثلا نزدیک شد به حال دل زهرای اطهر.
لابد دلش پربوده ازشوق اینکه حالا دیگر نه علیاش را، اما لااقل گوشهای از او را، میشناسند.
شایدهم بیشتر دلش میتپیده مثل حال وقتی که حضرت پدر، موقع شنیدن دستورمعرفی علی در غدیر، داشته، اشکی که ریخته و آنچه فرموده که میترسم انچه قریش با من کردند باعلی نیز بکنند.
و امان از قلب او.
نمیدانم آن روز قلب او بیشتر میتپیده یا روزی که زنان مدینه رفتند و آمدند و هی درگوش فاطمه زهرا خواندند که علی مگر غیر از زره و شمشیر چیزی هم دارد؟ گیرم «السابقون» باشد و چندایه در وصف تقوا و زهدش، آیه آمده باشد آخرش که مال و ثروتی ندارد، قدش هم ان قدرها بلند نیست، ابروهایش هم زیادی پرجذبه است، همیشه هم که لبخند روی لبهاش هست.
دلش که گرفت، دوباره سایه مهربان حضرت پدر، روی سرش افتاد، اندوه و دلگیری که مانع نورصورتش شده بود، تشخیص دادو فرمود:
_برایت از علی بگویم؟
فاطمه لبخندرضایت زد و حضرت پدر، دستش را تکان داد و فاطمه قطار شترهایی را دید که پشت هرکدامشان هزارکتاب بود. حضرت پدر به آنها اشاره کرد و فرمود؛_علی ازمال دنیا چیزی ندارد، اما هرکدام از این شترها، هزارکتاب برپشت حمل میکنند که درهرمدام هزارمنقبت، ازمناقب علی(علیهالسلام) نوشته شده.
فاطمه،(سلام الله علیها)، لبخند زد. دلش آرام گرفت. شاید مثل امشب. شاید مثل فردا وقتی همه آمدند و بخاًبخاً گفتند.
و من دلم به لبخند او و لبخندامیرالمومنین، خوش است که درعیدالله الاکبر،خداکند روزی ما و شما شود.
این است که ازعمق وجودروی لب و توی گوش فرزند و همسرانم، بااشک شوق می خوانم:«اَلحَمدُلِلهِالذّی جَعَلنامِنَ المُتِمَسّکینَ بِوِلایهِ مُولانا اَمیرالمومنینّ عَلیّ بنِ ابیطالبِ وَ اَولادِهِ الْمَعصومینَ»
پ. ن.کتابهای المناقب، اسرارآل محمدصلی الله علیه واله، و حقیقتعلی علیهالسلام.
#غدیر_خم
#یاامیرالمومنین
#پویش_غدیری_ام
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI