eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
716 دنبال‌کننده
846 عکس
145 ویدیو
12 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تحریریه تولید محتوای بانو مجتهده امین است. *کلیک بر روی عبارات آبی رنگ در نوشته‌ها، شما را به صفحه نویسنده هدایت می‌کند. 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. لالایی این روزها ✍فاطمه مهدوی کودکم! در آغوشم بیا تا در سکوت و تاریکی شب، در گوشت قصه بگویم و روحت را از شنیدن ماجرای حق سیراب گردانم. سر روی پاهایم بگذار تا لب بگشایم برایت، از قصه غصه‌های طاقت فرسا. بیا کنارم که سینه سبک کنم بر بستر خوابت و تو را در دنیای خیالم پرواز دهم و نشانت دهم، آنچه در این دنیایی که تو روزهایش را مشغول بازی‌های کودکانه هستی، اتفاق می‌افتد و تو باید بدانی، تا کودکیت را به مسیری در نوجوانی گره بزنی که دور از این سیاهی‌ها اما در تلاش برای پایان دادن به آنها باشد. فرزندم! این روزها قصه‌گوهای دوران، ابدانی سوخته‌اند از دو گوشه‌ی دورافتاده از بُعد مسافت در دنیا،اما دل در گرو همدیگر، در راه رسیدن به اهدافی مقدس، پیکرهایی سوخته‌اند و به طوری شگفت، سوخته‌های اجساد پاکشان، لب به سخن گشوده‌اند. ابدانی در ایران و ابدانی در رفح غزه. فرزندم! در ایران، هشت پیکرِ شهید خدمت، در دل کوه سوختند و سوخته‌جانشان با مردم همکلام شده است، با مسئول به زبانی، با کارگر به زبانی، با محصل به زبانی و خلاصه با تمام اقشار جامعه، با زبان خاص خودشان تکلم می‌کنند و یادآور می‌شوند که برای چه هدفی خلق شده‌اند و مسیر درست را نشانشان می‌دهند و خاطرنشان می‌گردند که مسیر حق پیدا شدنیست، هرچند غبار غلیظ دنیا دید جسمانی را مسدود کرده باشد. می‌شود غرق در امور و کار دنیوی به سوی ابدیت و معنویت شتابان جست و از زمین کنده شد. می‌شود آنچنان در مسیر خدمت به خلق، خالصانه گام‌برداشت که خالق تو را برگزیند و نمونه‌ای قرارت دهد برای رخنمایی به پویندگان مسیر عشق و عقل. می‌شود در آتش عشق خدمت به مردم ذوب شد و سوخته‌های جان شیرینت تندیسی از عیسی و وفای به عهد گردند. اما ابدان سوخته در رفح، جگر می‌سوزانند و لب می‌گشایند به گلایه، گلایه از بی‌طرفان عالم، دنیاپرستان پست، از بی‌دردان بی‌توجه، که چند صباح دنیا را چنگ‌زده‌اند و گوششان را بر صدای دادخواهی مظلومان عالم بسته‌اند. به تصاویرشان که بنگری، از زیر آوار، سر‌برمی‌دارند و فریاد سر‌می‌دهند که کجایند خوش غیرتان روزگار که ببینند با خلق خدا، که حق دارد او هم مثل شما رفاه و امنیت را تجربه کند، چگونه خصمِ پستِ صهیون، ظلم روا‌می‌دارد و سکوت شما جری‌تر و گستاخ‌ترش می‌گرداند؟ جگرها بسوزد برای آن ناله‌های «حسبناالله و نعم‌الوکیل» بازمانده‌هایشان که پیکر سوخته‌ی عزیزشان را از زیر آوار بیرون‌می‌کشند و آه از نهادشان برمی‌خیزد و امیدشان به بیداری مردمان عالم است. آری فرزندم! این ابدان پرپر گشته رسالت خود را در راه حق انجام داده‌اند اما خدا به فریاد مردمی برسد که حق این شهدای مظلوم را ادا نکرده و بار امانتی که بر دوششان آمده را به درستی به سرمنزل مقصود نرسانند. کودکم! پناه می‌بریم به خدای این شهدا و دست توسل می‌زنیم بر دامان این خوبان که بتوانیم راهشان را غیورانه و مقتدرانه بپوییم و در منزل دیدار حتمی با آنان, سرافکنده نباشیم. فرزندم! خوب بخواب تا فردای پیش رو، آماده و مهیای وفای به عهد، سر از بستر برداری و با عزم راسخ، پا به عرصه‌ی زندگی بنهی. من و پدرت از تو بصیرت و استقامت در راه یاری ولایت حق می‌خواهیم و بدان که پدرت چون کوهی استوار در این عرصه‌ی انجام وظیفه، همراه و هواخواه توست و من دعاگوی تو دلبندم. یقین بدار آینده از آن تو و دوستان تو در غزه است. https://eitaa.com/afkarehowzavi
. بوی اِتانول، عطر نرگس ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد با دوچرخه سلانه سلانه عرض شهر را رکاب می‌زند، عرق به طول چین‌های پیشانی‌اش می‌غلتد و مانند قطرات شمع آب شده از دو طرف صورتش پایین می‌ریزد. هرم هوای شرجی جاسم را هم به ستوه آورده. جاده بالا و پایین می‌رود و جعبه شیرینی هم با یک قاعده سینوسی هم‌راه جاده قوس برمی‌دارد. اما انگار بد جور به پشت‌بند دوچرخه چسبیده‌است. می‌خواهد آبروداری کند از جاسم که حالا بابای سه‌تا بچه‌ی قدونیم‌قد شده‌است. جاسم باید زودتر خودش را به پتروشیمی برساند. این تاخیر اصلا برای سرکارگر پذیرفته نیست. حالا بر فرض بعد از دوتا دختر سیاه و سفید خدا به او یک پسر داده، این قضیه کجای کار پتروشیمی را ‌می‌گیرد؟ اصلا چه فرقی دارد که او در درونش حسی شبیه پادشاهان دارد یا نه شبیه به یک کارگر ساده نفتی، که تازه در پتروشیمی ماهشهر شروع به کار کرده و از قضا عیال‌وار هم هست. این عیال‌واری شاید بد ماجرا باشد ولی او از درون پادشاهی می‌کند، برای نعمتی که خدا به او داده‌است. جاسم علی را دوست دارد، به قد یک عمر خودش نه عمر دو روزه علی، انگار تمام آینده را در تیله‌های سیاه چشمان علی می‌بیند. در گوشه‌ی باغ پدری، در سوز سرمای آذرماه هم‌راه علی و خواهرانش نرگس‌ها را از خاک با برکت بهبهان بیرون می‌کشد. غیر از میگرن و نقرس این باغ هم به او رسیده‌است. مادر آن گوشه نرگس‌ها را زینت داده، آماده می‌کند که ماشین حمل گل بیاید و گل‌ها را ببرد به تهران برای پخش در گل‌فروشی‌ها. بوی آبگوشت از آلونک کنار باغ بیرون می‌پرد و خبر از رسیدن زمان ناهار می‌دهد، اما رایحه نرگس‌ها به او می‌چربد. دخترها روروک علی را هل می‌دهند، جاسم نرگس‌ها را می‌گیرد جلوی چشم بانو... _ تقدیم با عشق _ خودتو لوس نکن بیا سر سفره آخرین دست انداز جاسم را پرت می‌کند کنار سردر پتروشیمی. بوی اتانول دماغش را پر می‌کند و رایحه نرگس فراموشش می‌شود. گوشه‌ی جعبه شیرینی را از زیر بند دوچرخه بیرون می‌کشد. جعبه له شده اما شیرینی‌ها را می‌شود تعارف کرد. جاسم دوچرخه را ول می‌دهد کنار در نگهبانی و می‌رود اتاق سرکارگر. زیر لب "وجعلنایی..." می‌خواند و در می‌زند. https://eitaa.com/afkarehowzavi
. ✍فهیمه فرشتیان این آتشی است بر جان ما. غمی است که هرگز کهنه نمی‌شود. منطقه امن را، اردوگاه را می‌زنند، و بعد مثل یک کودک که ندانم کاری کرده می‌گویند اشتباه شده. تازه وعده هم می‌دهند که بررسی خواهند کرد.‌ چه چیز را بررسی می‌کنند؟ عمق فاجعه را گستردگی آتش و یا تعداد قربانی ها را حجم خون ریخته شده یا اندازه انسانیت نداشته خودشان را؟ https://eitaa.com/afkarehowzavi
. پاداش محسنین در قرآن ✍ مرضیه سادات حمیدی واژه محسنین در قرآن 33 بار تکرار شده است. محسنین در نگاه قرآن مقام بسیار والایی است. خداوند از نام پیامبران بزرگی یاد فرموده است، سپس در توصیف آنها واژه محسنین را به کار برده است. «وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ »﴿انعام۸۴﴾ حضرت «إِلْ يَاسِينَ» نیز از پیامبران بزرگی هستندکه با واژه محسنین ستوده شده اند ﴿130صافات ﴾ در شرح محسنین می خوانیم : محسنین از نظر قرآن کسانی هستند که با تلاش و مبارزات زیاد موفق به تشکیل حکومت شده اند. اهمیت کار آنها از این بابت است که کار آنها در جهت زمینه سازی برای حکومت خاتم الانبیای والمرسلین حضرت پیامبرصلی الله علیه وآله واوصیای ایشان صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین است. (حمیدی،م. (1400):دو درخت ) خداوند در قرآن دو پاداش ویژه برای محسنین برشمرده است. یکی از این پاداش ها « ذریه » هست و دیگری « نام نیک » می باشد. همان طور که در آیه قبل آمد خداوند حضرت نوح علیه السلام را در زمره ی محسنین قرارداده است و سپس در پاداش ایشان می فرماید:«وَجَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْبَاقِينَ؛ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ؛ سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ ؛ إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ »﴿ صافات 77-80 ﴾. از «ذریه» و« نام نیک» برای پیامبرانی که نامشان در قرآن آمده است در آیات مختلف یاد می فرماید. مثلا یکی از دعاعای حضرت ابراهیم علیه السلام در قرآن این است که «رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ پروردگارا! به من از (فرزندان) صالح عنایت فرما »﴿صافات۱۰۰﴾ استجابت دعای ایشان را در آیه« فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ »﴿صافات۱۰۱﴾ مشاهده می نماییم. و غیر از این در موارد مختلف از ذریه حضرت ابراهیم علیه السلام یاد شده است. در آوازه نام نیک ایشان آمده است ایشان دعا فرمودند: «وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ و براى من در آيندگان آوازه نيكو قرار بده» ﴿شعرا۸۴﴾ خداوند در استجابت دعای ایشان می فرماید : «وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ و در آيندگان براى او آوازه نيك به جاى گذاشتيم »﴿صافات۱۰۸﴾ و اینکه همه اینها بعد از مقام امامتی است که به صراحت در قرآن از آن یاد شده است تاییدی است بر اهمیت حکومت و سیاست در قرآن. لذا این مقدمه برای این بود که به این نتیجه گیری برسیم که شهرت به نام نیک در بین مومنین و باقی ماندن ذریه صالح برای انسان های الهی بعد از مسئولیتها از مصادیق همین شهرت های پیامبران الهی است با توجه به اینکه خداوند داستان زندگی پیامبران را برای الگو گرفتن ما انسان ها مطرح فرموده است. اینکه آیت الله شهید رئیسی توانستند به مسئولیت ریاست و امامت در جامعه برسند و از برکت این مسئولیتها نام نیکی دربین مردم پیدا کنند و بعد از شهادت حتی به شهرت جهانی بیشتر از قبل رسیدند از مصادیق همین باقی ماندن نام نیک است که از برکت حسنه در راه زمینه سازی ظهور وکار حکومتی با اخلاص است. مقام معظم رهبری در تایید کار خالصانه ایشان فرمودند: ما یکی از بهترین عناصرمان در زیر این آسمان را از دست دادیم؛ (بیانات در جمع خانواده شهید رئیسی . 03/3/3) خصوصا که ایشان از سادات و ذریه حضرت ابراهیم علیه السلام نیز هستند که قرآن امامت و ریاست آنها را با شرط و شروطی تایید فرموده است. دختران با تقوا و با حیای ایشان و همچنین نوه ها نیز از مصادیق ذریه هستند که الحمد لله باقی مانده اند و صالحات باقیات ایشان خواهند بود. ان شا الله https://eitaa.com/afkarehowzavi
. این "Don't Forget Us" تنها یک جمله نیست؛ یک تاریخ است، مهر حک شده بر پرونده سیاه انسان است علیه انسان! در هر کجای این جهان صدای حق و حقیقت باشد، ، ، ، جنوب لبنان و...دروازه‌های بهشت باز است و شهید بر بلندترین قله‌های انسانیت ما را نظاره می‌کند. 🥀اَللّهُم اِنّا نَشکُو اِلَیکَ فَقدَ نَبِیِّنا و غَیبَةَ وَلیِّنا و شدّةِ الزّمان علينا "🥀 https://eitaa.com/afkarehowzavi
. روایت مادرانگی ✍سادات طهماسی واژه عربی"اُم" به معنای ریشه است. سوره حمد که به "اُم الکتاب" معروف شده به این معناست که تمامی مفهوم و معنای آیات قرآن کریم در سوره مبارکه حمد جمع شده است. مادر نیز ریشه زندگی و بنیان خانواده است و کسی که نقش مادری را در دست دارد، تحکیم و مدیریت خانواده در دستان اوست. یک زن موفق، همسر و فرزندان موفقی خواهد داشت، چرا که توانسته نیازهای جسمی و روحی آنها را به خوبی تامین کند. خانواده یک سلول از جامعه است و زنان نقش اساسی این سلول را بر عهده دارند که با ایفای نقش درست خود می‌توانند، جامعه را به سوی آینده درخشان سوق دهند. زنان در جامعه به طور مستقیم و غیر مستقیم می‌توانند نقش ایفا کنند. در نوع مستقیم، خود زنان در جامعه وظایفی را به دوش می‌گیرند و در نوع غیر مستقیم، زن با تربیت فرزندان، آنها را به جایگاهی می‌رساند که می‌توانند پست و مقام ارزشمندی را عهده‌دار شوند و در راستای خدمت به خلق و جامعه قدم‌های محکم و تأثیرگذاری بردارند. تاریخ دفاع مقدس، پر است از مادران غیور و شجاعی که با تمام توان پای آرمان‌های انقلاب و امام ایستادند و به طور مستقیم و غیر مستقیم در این راستا تلاش کردند. کتاب "درگاه این خانه بوسیدنی است"، روایت های مادرانه ی خانم فروغ منهی، مادر شهیدان داوود،رسول و علیرضا خالقی پور به قلم زینب عرفانیان است. مادری که تمام زندگی‌اش وقف جبهه و جنگ بود. زمانی که همسرش راهی مناطق شد، با بچه‌های کوچک به مسجد و پایگاه محل می‌رفت و کمک‌های پشت جبهه را انجام می‌داد. تا اینکه نوبت به پسران جوانش رسید. عزیز دردانه اش را با رضایت خود و بدون حضور همسر راهی جبهه کرد و بعد از چندین هفته، جنازه اش را تحویل گرفت. هنوز سیاه به تن داشت که نوبت به پسر دیگرش رسید. اگرچه دل سوخته و داغدار بود. اما لطافت مادرانه اش مانعی برای راهی شدن پسر دوم به میدان نبرد نشد. رفت و آمدهای پسر دوم، کار خودش را کرد و زمینه را برای حضور پسر سوم، در جبهه فراهم کرد. https://eitaa.com/afkarehowzavi
. Amir Abdollahian is another. Qassem Suleimani in the field of diplomacy. اوایل دهه ۷۰ که این جوان وارد وزارت خارجه شد. حوزه عربی و خلیج فارس را انتخاب کرد. اولین پست خارجه اش هم معاونت سفارت ایران در عراق بود. یعنی جایی که اولین تلاش ها برای تشکیل جبهه گسترده ی مقاومت پایه ریزی می شد. شناخت دقیق اش از عراق آغاز همکاری هایش با سردار سلیمانی بود برای پایه ریزی مقاومت عراق در ۲۰۰۱. بعد از آن ۳ سال سفیر ایران در بحرین بود و ۵ سال بعد معاونت عربی آفریقایی وزارت خارجه را به دست گرفت. آن جوان اکنون فردی کارکشته و تجربه دیده شده است . یک متخصص حرفه ای منطقه غرب آسیا. دبیر کل دائمی کنفرانس بین‌المللی حمایت از انتفاضه هم بود. وقتی به عنوان وزیر پیشنهادی رئیس جمهور رئیسی پشت تریبون مجلس قرار گرفت این جمله طلایی را ایراد کرد: نهادینه سازی دستاوردهای مقاومت. او عامل همبستگی های منطقه ای و فرا منطقه‌ای ایران بود. عرب های قهر کرده را با هم آشتی داد و جنگ های چندین ساله را به صلح رساند. با مستکبران در خیابان نیویورک قدم نزد اما پشت و پناه یک جبهه وسیع از آن سوی افغانستان تا آن سوی شامات شد. غرب آسیا در سیطره تلاش های دیپلماسی او وارد دوران عزت و اتحاد شد و فصل جدیدی را در گستره جغرافیایی رقم زد. آرن پالیسی وقتی امیر عبداللهیان سکان وزارت خارجه را به دست گرفت در صفحه اش نوشت: امیر عبداللهیان یک قاسم سلیمانی دیگر است در عرصه سیاست. روحت شاد. خدا به ما صبر بدهد در فقدان شما. ✍ https://eitaa.com/afkarehowzavi
. او پیام آور است ✍خ. محمدجانی دوباره بوی خون دوباره بوی سوختن دوباره شعله‌های دودی به آسمان دوباره خیمه‌ای در میان شعله‌های آتش دوباره طفل سر بریده چه صحنه‌ای است که این روزها در حال تکرار است! گویی تاریخ دوباره تکرار و زنده شد. دوباره بی‌رحمی جان مضاعف گرفت و بی‌گناه و مظلومیت در زیر چکمه های پلید صهیونیست زمانه کوبیده می‌شود؛ اما مقاومت و آزادگی همچنان بر تارک تاریخ می‌درخشد. فلسطین، رفح پیام آور آزادگی، کرامت، انسانیت و بی گناهی است. https://eitaa.com/afkarehowzavi
‌ برای خیمه‌های سوخته‌ی رفح ✍🏻 زهرا کبیری پور سراسر پایان نامه‌ی ارشد من روضه بود و همین کار را برای من کُند کرده بود. اینکه مجبور بودم کتاب‌های تاریخی را به دنبال پاسخ اینکه چرا امام حسین (علیه‌السلام) زن و بچه را با خود به معرکه برد زیر و رو کنم و مدام روضه‌ها را ورق بزنم تمام توانم را می‌گرفت. از قبل‌ترها و حدوداً از همان نوجوانی‌ام، روضه‌های شب هفتم و شام غریبان بیشتر از تمام روضه‌های ماه محرم منقلبم می‌کرد. حس و درک این روضه‌ها وقتی دختر اولم دقیقا در ماه محرم شش ماهه شده بود به اوج خودش رسید و روحم را بیش از گذشته درگیر کرد. اکثر ما این جمله که تاریخ در حال تکرار است را شنیده‌ایم ولی اینکه بعضی از وقایع سنگین تاریخ در روزگار ما تکرار شود و ما شاهد آن باشیم سخت و دور از باور است. آتش زدن خیمه‌ها یکی از روضه‌های شام غریبان بود که هُرم آن از هزار و چهارصد سال قبل می‌آمد و وجودمان را آتش می‌زد، حالا و بعد از هزار و چهارصد سال در گوشه‌ای از دنیا خیمه‌ها سوختن درحالی که زن‌ها و کودکان به سایه‌ی آن پناه برده بودند. هزار و چهارصد سال بعد روضه‌هایی دارد تکرار می‌شود که نه توان شنیدنش را داریم و نه تحمل دیدنش را. و تنها کاری که از دستمان برمی‌آید این است که دست‌هایمان را بلند کرده و برای تعجیل در فرج آن بهار حقیقی دعا کنیم. باید این روزها فریاد استغاثه‌هایمان دل آسمان را بشکافد و اشک فرشتگان را در آورد. باید با تمام وجودمان فریاد بزنیم أین بقیه الله التی لاتخلوا من العتره الهادیه... أین المعد لقطع دابر الظلمه... أین المنتظر لإقامه الأمت و العوج... أین المرتجی لإزاله الجور و العدوان... به امید آمدنش... https://eitaa.com/afkarehowzavi
یا حَبیبَ مَنْ لا حَبیبَ لَه 🔖 اِلَی‌الحَبیب ✍ فاطمه مهدوی می‌نویسم برای حبیبی غریب... این جملات دردل‌هایی‌ است برای غریبی که حاضر اسـت و غایب از دیدگان زنگار‌گرفته. ای حبیبم! می‌نویسم درحالی‌که همچو ماهیِ از دریا دور‌افتاده، در ساحل دنیا به تقلا افتاده‌ام. نمی‌دانم کدام باد خصمی ما، ماهیان را به دور از آب، در این ساحل سوزان رها ساخت تا در حسرت رسیدن به آب اینگونه تن به این شن‌های داغ بکوبیم؟ اما یقین بدار لحظه‌ای دست از تکاپو برنخواهیم داشت و تن به آسایش نخواهیم داد و تسلیم این باد ویران‌گر و کوره‌ی بلا نخواهیم شد و این شب گرفتار تب هجران را به سر خواهیم کرد. ای حبیبم! آیا هنگام آن نشده که موج ظهورت به این ماهیان خسته برسد و به دل دریا بازگرداندشان تا این تقلا، تلظّی نگشته است؟! ای حبیبم! این شن‌های سوزان قصد هلاکت ما را کرده‌اند. اینان خود را تفته‌اند تا ما را بسوزانند و از جوشش برای رسیدن به دریا بازدارند. این شن‌های تف‌دیده خواب جدایی ما از دریا را دیده‌اند اما غافلند ازاینکه خصلت دریا، آغوش باز است ولو برای شن‌های خسته از حرارت شقاوت. حبیب غریبم! ما زنده‌خواهیم ماند تا آمدنت، ما بالا و پایین پریده و صدایت می‌زنیم، اشک و ندبه سر‌می‌دهیم تا تو بیایی و ما را دریابی که به شدت محتاج آغوش دریاییم. https://eitaa.com/afkarehowzavi