«از رباب گفتن...» ✍زهرا نجاتی و رباب نام دیگر عشق است، آن گاه که باعث شاعرانگی حسین علیه‌السلام شد، آن‌جا که فرمود:« من درخانه‌ای آرام می‌گیرم /که رباب و سکینه درآن باشند / و تمام آنچه دارم برای آن دو است / و کسی را حق سرزنش من نیست.» زنان در عاشورا هریک در عرصه‌ای حضور پیدا و نقش ایفا کردند و رباب در همراهی با اباعبدالله الحسین علیه السلام. درسفری‌ست که از میان همسران، رباب توفیق همراهی یافت و چه درزمانی که امام زمانش را تنها و غریب یافت و او را دید که با جسم سر بریده اصغر، بین خیمه و مقتل علی، در رفت و آمد است، از تمام گفته‌ها و ناگفته ها تنها به این جمله بسنده کرد که:«حسین جان اجازه بده تنها یکبار دیگر، علی‌اصغرم را ببینم.» چه بعد از کربلا که درمجلس ابن‌زیاد، برای حسینش شعرخواند و گفت:«جانم به فدای حسینی که خودم جسم صدچاکش را میان خاک و خون، زیر آفتاب رها دیدم...» و چه یک‌سالی که به یاد امام غریبش، زیر سایه نرفت و گریست و از کربلا گفت. و گریست و از کربلا گفت. وگریست و از کربلا آن قدر گفت که از غصه یاد امامش و کربلا، دق کرد.. و رباب، اطاعت و همراهی با امامش که ازقضا همسرش بود را، و نجابت و صبوری درهنگام شهادت علی اصغر را، و عشق و روشنگری درمسیر مظلومیت و حقانیت امامش را، تمام کرد.. و امروز، امام‌زمان ما، مانند امام‌‌زمان رباب، سخت چشم انتظار حرکت رباب‌گونه‌‌ی ماست. و یکی از دردهای امام زمان ما، بدون شک جنگ جمعیت است... و چشم‌های امام زمان ما، به ما دوخته شده و باید دید ما چقدرمثل رباب، برای امام‌مان معرفت خرج خواهیم کرد. منبع: پرتال جامع علوم انسانی. مقاله رباب. @AFKAREHOWZAVI