. ✍طیبه روستا هر شب عاشورا دست‌ها به سوی آسمان بالا می‌رود و از لب‌ها؛ "مکن ای صبح طلوع" می‌جوشد. و هر صبحش خورشید از همان زاویه، شاید با چند درجه‌ی ریز اختلاف، از پشت همه کوه‌های عالم طلوع می‌کند. یزید و نوچه‌هایش هنوز هستند و کودکی روی دست‌های پدرش پر می‌کشد. حسین علیه‌السلام به مسلخ می رود و دختر علی سلام الله علیهما جز زیبایی چیزی نمی‌بیند. نوایی آسمانی قرآن می خوانَد. نیزه‌های کینه دشت‌های بلا را شخم می‌زنند و دنیا هنوز همان است که گفته بودند؛ کُلُّ یَومٍ عاشُوراءُ وَ کُلُّ أرْضٍ کَرْبَلا. و هنوز هم از زمین شخم خورده‌ی فلسطین کودک شیرخواره‌ای پرمی‌کشد تا در آغوش حسین(ع) آرام بگیرد. @AFKAREHOWZAVI