فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍زهرا گندمکار دیل می گویند او در باران می آید پس وقتی او بیاید باران می آید. باران های قبل از او اشک‌های آسمان است برای غربتش وگرنه زمین و زمینیان آن‌قدر لايق این برکت آسماني نیستند. گاهی از شادي نوشتن بیشتر دل می شکند، پس غم نویس های دلم را برای خودم نگاه می دارم .گاهی اشک شوق ریختن ،جان را بیشتر جلا مي دهد پس در باغچه خانه نشستم تا کمی شوق از آمدنش از بودنش از حضور روح افزایش از بوی عطر جان پرورش بنویسم. قلم ، امروز دوست دارد از خوشبختی هابنویسد ، از خوشبختی آنهایی که امروز را روز ظهور دانسته اند و اشک شوق بر چهره یا غم فراق ظهور در دل داشته اند. خوشا به سعادتمان که صاحب داریم در این عصر بی صاحبی، رفیق انیس داریم دراین آشفته بازار کینه پراکنی و پناه است برایمان در این روزگار آتش‌ به جان مردمان افتاده. همه چیز داریم..... قلم در دست خسته دل ، دوست دارم بدانم چرا پدرت آن شب میان جمکران به آن مرد سقا که آب به دستش داده بود فرمودند:شیعیان ما ظهور مرا به اندازه این لیوان آب هم نمی خواهند.؟این مردم نه، خود من شبیه پدر گم کرده ها نیستیم که دنبالش باشیم تا زمان پیدا کردنش، یوسف زمان خود را ،که باعث نجات ماست گم کرده ایم ،پس به چه شادیم در این روز جمعه؟نه اینکه شاد نباشیم برای آمدنش، کدام عاقلی شاد از آمدن معنای زندگیش نمی شود؟کدام عاشقی شاد از آمدن معشوق جانش نمی شود؟ولی همچنان بی خبر از خیمه تنهایی یوسف زهرا هستیم. در این روز جمعه از پدر و مادرش، دعای ظهورش را بخواهیم وشاد باشیم به امید ظهورش. حضرت آقای زمان، جان دلم محتاج دعایت هستم. @AFKAREHOWZAVI