🔖روایت دیدار حضرت ماه    صبح روز ۲۹ آذر ۱۴۰۱ همه‌‌ی خانواده‌های شهدای آن حادثه‌ی بزرگ آمده بودند. حادثه‌ی تلخ و در عین حال پُرشکوه حرم مطهّر حضرت احمدبن‌موسیٰ شاهچراغ، که یک حادثه‌ی ماندنی در تاریخ است.  همه‌ی حضار دور تا دورِ حسینیه‌ چشم انتظار دیدار روی حضرت ماه بودند. نمی‌دانم تا به حال در این فضای سراسر نور ورحمت نفس کشیده‌ای یانه؟ لحظه لحظه‌ی حضور در این حسینیه، بوی عطرِ رحمت می‌دهد، گویی عِطرِ حضور امام خمینی (رحمت الله) مانند نامش فضا را عطرآگین کرده است. به گواه دیده، همه‌ی حاضرین در این مهمانی، از روز واقعه تا کنون سالهای‌ سال بزرگ‌تر و قوی‌تر شده بودند و نگاه‌هایشان نافذتر و عمیق‌تر از قبل. تصویر شهدا در قابها در دستانِ حاضرینِ داغدار جلوه‌گری می‌کرد، اما روحِ بلندشان ایستاده به صف، دستِ احترام به سینه، برای استقبال از حضرت یار. خوب که گوش می‌کردی هلهله‌ی حضور ملائک در پیش پایشان را می‌شنیدی. شمیمِ عطرِ یاسِ فاطمیه فضا را پر کرده بود. آخر این حسینیه، عهدِ دیرین دارد با مادرِ سادات در این ایام. اگر چشم دل داشتیم حتما حاج قاسم شهید را هم در جمع شهدای حاضر می‌دیدیم، چرا که او هم انسی شیرین داشت با حسینیه و مولایش. به گمانم در یکی از همین روزهای فاطمیه، امضای تذکره‌ی شهادتش را از مادر سادات گرفته باشد. قطره‌های اشک حاضرین به دنبال بهانه‌ای برای سرازیر شدن بر روی گونه‌ها، در چشمها بی‌تابی‌ می‌کرد و قلبها به انتظار در سینه می‌کوبید. چه خوش مجلسی بود، مجلس عِطر گل صلوات تا سرآید انتظارِ دیدارِ رویِ ماه.  دقیقه‌ای گذشت. انتظارها سرآمد و چشمه‌ی نور تابیدن گرفت تا ستاره‌های حاضر در مجلس، از تلألوءِ وجودش منور گردند. همه از فرطِ شوق، سراپا گوش شدند تا بشنوند کلام مولا و دیده گشتند تا سیراب شوند از دیدن روی ماه.  آخر به رسم همیشگی ولایت، پدری می‌کند برای فرزندان شهدا که تاب‌ آورند، ندیدن و نبوییدن و نبودن پدر را، تا مادران شهدا لب به سخن گشایند و به زبان مادری، تمنا کنند دعای صبر بر ندیدن فرزند را و التیام بخشند داغِ جگرِ پدران و همسران شهدا را و امروز پدری که خود جانباز این حادثه‌ی عظیم بود، حسرتِ دوری از فرزندِ خردسال شهیدش را که هم‌نامِ علی‌اصغر حسین (علیه السلام) بود، ندبه می‌کرد و می‌گریست و می‌‌سوخت...  و جگرسوزترین لحظه زمانی رخ نمود که حضرت مولا، خطاب به این همه اشک و آهِ جگرسوز، پدرانه فرمود: «یکی از بزرگترین غصه‌ها و ناراحتی‌های ما، این است که شما خانواده‌ها و مادران شهدا را این‌طور بی‌تاب می‌بینیم.» و آه از دلِ آقای مظلوممان، وقتی داغِ آرتین ۵ ساله را سخت‌تر و طاقت‌فرسا‌تر از همه‌ی داغ‌های این حادثه دانستند. چرا که اینک او بی‌تابِ دیدارِ رویِ مادر، برادر و پدر بود و تنها مونسش خواهری نوعروس است که باید صبر ِزینب (سلام الله علیها) داشته باشد که تاب آورد بر این همه مصیبت‌ و راوی شود این حادثه‌ی عظیم را که تاریخ بداند، شیعه از نسل زینب است. هم او که در نیم‌روزی ۷۲ لاله‌ی پرپر دید، حقیقت را بر سر نیزه‌ها دید، امامِ تب‌دار در بند و غل و زنجیر دید و حامی کاروان مُخَدَّرات اسیر گشت، اما کمر راست کرد به بر هم زدن مجلس یزید و رسوا ساخت، سیاه‌رویان و سیاه‌دلانِ حادثه‌ی کربلا را.   و امروز رسالتِ روایتِ حادثه‌ی عظیم شاهچراغ چون واقعه‌ی عاشورا، تکلیفی است که حضرت ولی بر عهده‌ی تک تک عاشقانش قرار داد، تا چهره‌ی حقیقی کفار و منافقین و دواعش در عالم رسوا گردد و جهان آماده‌ی  پذیرش حکومت مهدوی گردد. ✍️آمنه عسکری منفرد @AFKAREHOWZAVI